یک شعار از گلوی یک ملت

نوشته: عبدالباسط امل

سه دهه قبل از امروز درست دو ماه و دو روز بعد از تجاوز قشون سرخ به کشور، همینکه تاریکی شب بر کوچه و پس کوچه ها سایه انداخت صدای الله اکبر الله اکبر از فراز مساجد و خانه ها بلند گردید. مردم بالای بام های خانه ی شان بلند گردیده و با صدای بلند تکبیر می گفتند. گفتن الله اکبر نمایانگر قوتِ ایمانِ یک ملت مسلمان است، ملتیکه هرگز طوق اسارت را به گردن نمی اندازد همیش در برابر دشمنان حرف واضح و روشن بر لب دارد، ملتهای مسلمان هرگاه روانه میدان گرم جهاد شوند نخستین عمل شان سر دادن شعار الله اکبر می باشد. شعار که غیرت را در دلهای مومنین تازه می کند و بر جوش و خروش شان می افزاید، شعار که از یکسو ایمان را در دلها افزایش می دهد و از سوی دیگر ترس و رعب را در قالب دشمن فزونی می بخشد. یکسال از کودتای هفت ثور و شصت و دو روز از تجاوز وحشیانهء اتحاد شوروی وقت به افغانستان گذشته بود ولی تا هنوز حرکتی علنی و مردمی علیه شان رخ نداده بود، نظام جهانی کمونیستی و آله دستان افغانی شان چنین پنداشتند گویا افغانستان نیز در جمع مستعمره های اتحاد جماهیر شوروی افزوده شده و ازین پس می توانند هرچه بخواهند انجام دهند اما؛ آنها ندانستند که طی این مدت چه جریان در حرکت است؟ همینکه شصت و دو روز از تجاوز وحشیانه قشون سرخ گذشت عصر دوم حوت تغییری در مردم کابل دیده می شد. چهره ها آشفته و قهر و غضب از سر و رویشان می بارید. گویا آماده ی خونخواهی اند؛ خلاف روزهای دیگر مردم وقت تر از سرکار به خانه برگشتند. با مجرد که شب شد و تاریکی شب آسمان را تیره ساخت؛ مردم یکا یک بر بام های خانه بلند شدند. با شنیدن صدای الله اکبر از مساجد عده زیادی مرد و زن که بالای بام برآمده بودند نیز الله اکبر را تکرار می کردند. یک شعار از گلوی یک ملت بزرگ بلند می شد؛ الله اکبر……..! شب عجیبی بود، ملت پس از مدتها خاموشی و سکوت فریاد می زد، جمع الله اکبر گویان بیشتر و بیشتر شد و زمزمه الله اکبر تا بلندای آسمان می رسید، صدای ملت در فضا طنین انداخته بود …. الله اکبر ….. الله اکبر …….الله اکبر کسی نبود در بستر خواب باشد همه با گفتن این نعرهء ایمان بخش همدیگر را همراهی می کردند، آنانیکه از کثرت مظالم روزانه خوابیده بودند کابوس شومی دیده و با صدای این ملت مسلمان و آزادیخواه بیدار شدند. صدای کابلیان فریاد تمام ملت افغانستان بود، زمزمه الله اکبر تا صبح ادامه داشت. پس از ادای نماز فجر، دلیران کابلی بر خیابانها ریختند. آنها سلاحی نداشتند جز چوب و بیل و سنگ. اصلاً ملتیکه برای آزادیخواهی خارج شده نیازمند سلاحی نیستند همینکه غیرت و ایمان شان آنها را به تحرک آورده کافیست! با ایستادگی و مردانگی می توانند کمر دشمن مغرور را بشکنند. موج معترضین افزایش می یافت، آنانکیه تا هنوز به جمع نه پیوسته بودند با دمیدن شفق؛ کنار ملت ایستادند. خشم و قهر مردم افزایش یافته بود؛ هرگاه ملت ماهیت تجاوز را درک نماید بدون درنگ برمی خیزد! آری! مردم شهر کابل از نزدیک شاهد صحنه بودند و اصلیت روسها و کمونیستان داخلی را می دانستند؛ با قیام بزرگ شان هموطنان خود را در سرتاسر افغانستان برای برپا سازی محشر بالای کمونیستان متوجه ساختند. چند ساعتی نگذشت که قوتهای تجاوزگر از زمین و آسمان علیه الله اکبر گویان حملات شانرا آغاز کردند. ملت به جرم آزادیخواهی و مسلمان بودن قتل عام می شد کسی نبود علت این کشتار را بپرسد. عدالت چه که حتی انسانیت فراموش شده بود، تعدادی زیادی از مرد و زن، پیر و جوان روز سوم حوت به جرم حقخواهی به خون غلتیدند. هرقدر خشونت دشمن وحشی بیشتر می شد ایستادگی ملت افزایش یافت؛ وقتی آنها از فرسنگ ها فاصله به این کشور هجوم آوردند هرگز تصور نمی کردند با چنین قیامی روبرو شوند. مرد و زن کشته شد و کشتار ادامه داشت تا اینکه جمع کشته شدگان افزایش می یافت و آهسته آهسته موج معترضین کمتر شد و قیام شدیدا سرکوب گردید. شهدای این روز با خون خود روی جاده ها و خیابانهای کابل نوشتند: نه! به نظام سفاک کمونیستی!

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *