گلوله بی صدای امریکا!

نوشته: فهیم عمر

شکست شوروی درس بزرگی برای سلطه جویان و استعمار گران به خصوص امریکا بود، آنان از این شکست آموختند که برای اشغال یک کشور سیاست نرم و گلوله های بیصدا بیشترین تاثیر را دارد آنان کمتر از تفنگ و تانک استفاده میکنند و فضا را به گونه ای ساخته اند که اگر گاه گاهی از تفنگ استفاده کنند ما خود برای شان بهانه تراشی کنیم و آنها را فرصت و جرئت بیشتری برای ظلم و تعدی بدهیم.

سوال مهم اینجاست که آنها چگونه با پیشگیری این سیاست نرم و شلیک گلوله های بیصدا موفق شدند و تا این حد کامیابی حاصل نمودند؟

جواب این سوال خیلی ساده است و همه حتی عوامل استعمار و خاینین داخل کشور به آن معتقدند و اسمش برای شان آشناست و این جواب چیزی نیست جز تهاجم فرهنگی و فکری!!!

امریکا با هزینه نمودن ملیاردها دالر و تحمل خسارتهای بیشماری این جنگ سهمگین و طاقت فرسا را برای این آغاز ننموده است که همچون شوروی به شکست مواجه شود و سرانجام، جز سرافگندگی و شکست چیزی دیگری برایش باقی نماند از همین رو قبل از به کار انداختن ماشین جنگی و استفاده از ارتش خویش جنگ نامحسوسی را آغاز نمودند امریکا همچون شوروی روی زیربناهای اقتصادی افغانستان سرمایه گذاری ننمود امریکا دانشگاه و سرک و سیلو و کارخانه اعمار نکرد بلکه سرمایه هنگفتش را روی تاسیس و حمایت از مؤسسات و گروه های مخرب و ویرانگر سرمایه گذاری کرده است تا آنها همچون بازوی قدرتمند ولی نامرئی سیاست های استعمارگرانه امریکا را تطبیق و راه را برای بقا و نفوذ بیشترش هموار بسازند.

امریکا اکنون خودش را ظاهرا از صحنه سیاست داخلی این کشور عقب کشیده است ولی در عمل تمام عواملش دست به کار اند آنها با تاختن به مقدسات و زیرسوال بردن عقاید و باور های مردم، عوام الناس  و طبقه کم فهم جامعه را آماج گلوله های بی صدا و زهرآگین تهاجم فرهنگی و عقیدتی قرار داده اند آنها وضعیتی را ایجاد کرده اند تا مردم به این معتقد شوند که اسلام و ایمان داری فقط مسئله شخصی و فردی است و بس…

امروز اگر کسی را به سوی دیندار شدن و اطاعت از خدا و اصلاح جامعه فرا بخوانی بدون تعلل در جوابت میشنوی که هرکس زندگی شخصی خودش را دارد و کسی نباید به امور شخصی فرد دیگری دخالت کند و یا هم این ضرب المثل مزخرف را همیشه تکرار میکنند: عیسی به دین خود و موسی به دین خود!

این سخنان و سخنان دیگری از این قبیل خطرناکترین مرحله استعمار فرهنگیست، در این مرحله تمام افراد جامعه به یک حالت بیهودگی و بیکارگی به سر میبرند آنان برای در امان ماندن از جنجال ها و مشکلات جامعه حس خیرخواهی و همکاری را از دست میدهند و دانسته یا ندانسته با آیات صریح قرآن که امربه معروف و نهی از منکر را فرض عنوان میکند، مخالفت میکنند و دخالت در این امور را دخالت در امور شخصی میدانند و به زعم خود، این را اسلام حقیقی و معتدل می پندارند.

ولی اسلام خودش از خود دفاع میکند و این پندار نادرست و باطل را باطل اعلام میکند و این برچسپ های نا زیبا را از خودش میزداید. قرآن کریم که به مثابه قانون اساسی اسلام و کتاب مقدس و تائید کننده عقاید برحق و راستین مسلمانان است در جاهای مختلف ثابت میسازد که یکی از مشخصه های ثابت امت اسلامی، خیرخواه بودن و دعوت نمودن به سوی نیکی ها و نهی از بدی هاست، زیرا اسلام دین رهبانیت و عقاید و باور های فردی و شخصی نیست در اسلام هر مسلمان همچون سفیر و نماینده این دین است هرجایی که میرود باید نمونه زنده و آیینۀ تمام نمای اسلام باشد به نیکی ها امر کند و از بدی های باز دارد. به راستی اگر اسلام چیزی جز این باشد و اگر باور اسلامی باور فردی و شخصی باشد باید از خود بپرسیم که این دین چگونه برای ما رسید؟ اگر این دین، دین رهبانیت و گوشه نشینی باشد چگونه اسلام به دور ترین نقاط این دنیا گسترش یافته است؟ چرا در دومین باری که برای پیامبر صلی الله علیه وسلم وحی نازل شد خدای متعال این گونه ایشان را مورد خطاب قرار داد: “یا أیها المدثر قم فأنذر” ترجمه: ای جامه برخود پیچیده، برخیز (و از عذاب الهی مردمان را) بیم بده

و یا چرا خداوند متعال راه رسیدن به پیروزی را منحصر به امر به نیکی ها و نهی از بدی ها نموده است؟؟

“ولتکن منکم امة یدعون الی الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون (104/ آل عمران) “

ترجمه: و باید که از میان شما گروهی باشد که مردمان را به سوی نیکی ها فرا بخوانند به خوبی ها امرکنند و از بدی ها منع نمایند و این گروه همانا رستگارانند.

پس بیایید با خود راست باشیم و از خود فریبی دست بکشیم، اگر انتقاد علما در برابر بی بند و باری جامعه و جلوگیری از فحشا و منکرات را بی موجب میدانیم ولی آنان را در برابر انتحار و آدم کشی و ترور مسئول میدانیم خطای بزرگی را مرتکب شده ایم.

رد فحشا و جلوگیری از آن به معنی پذیرفتن و مشروعیت بخشیدن به ترور و خون ریزی نیست بلکه مبارزه با هردو وظیفه اسلام و مسلمانان است اگر قرار است علما در برابر هر مشکل و هر نارسایی در جامعه جوابگو باشند باید قبل از هرکار دیگری اسلام را در متن جامعه قرار دهیم اجازه دهیم اسلام حکم کند و جایگاه اصلی اش را احراز کند. در این صورت است که جامعۀ ایده آل و مورد پسند خداوند ساخته میشود که در آن نه بر مظلومی ظلم صورت میگیرد نه قتل و کشتار در آن میباشد و نه هم هیچ زشتی و منکری…

به امید برآورده شدن این آرزو ها…

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *