به بهانه ی ۶ ساله گی خانواده بزرگ نجم
نوشته:محمد عوض دانیال رکن نجم-فراه
به بهانه ی ۶ ساله گی خانواده بزرگ نجم
چهاردهم نوامبر سال ۲۰۱۴ بود که با یکی از دوستان به کنفرانسی اشتراک کردم، این کنفرانس به بررسی تاریخی مسئله ی فلسطین اختصاص یافته بود، تعدادی زیادی درین کنفرانس اشتراک کرده بودند که داشته های این برنامه با استفاده از پروجکتور و توضیح و تشریح اساتید برای مشترکین ارائه گردید.
این برنامه آغاز آشنایی ام با نجم بود؛ بلی این برنامه از طرف نجم برگذار شده بود آنزمان دفتر نجم در فراه به جاده بانک زراعتی قرار داشت و دران زمان در فراه نجم نام جدید و نه چندان آشنای بود. بعد از آن برنامه های متعددی از طرف نجم با تلاش های مخلصانه ی جوانان این نهاد در زمان های مختلف برگذار گردیدند که این فعالیت ها، نجم را به جامعه فراه معرفی کردند.
در ابتدا با وجودی که به برنامه ها اشتراک میکردم اما مانند هر جوان دیگری سوال ها و گمان های بیشماری در باره این نهاد به ذهن داشتم؛ اینها کی هستند؟ چه هدف دارند؟ از کجا تمویل میشوند؟ چه پلان دارند؟ آیا میخواهند ازین طریق به پول و مقامی برسند؟ میخواهند جوانان را به کدام راه بکشانند؟ و ده ها آیا و اگر و مگر دیگر، تا بلاخره با مطرح کردن این پرسش ها و پرس و پال از این و آن، تحقیق و جستجو به این نتیجه رسیدم که اولا اینها افرادی غرض آلودی نیستند و دوما کارشان بر محور دست آوردهای مادی و امتیاز گیری مالی هم نمیباشد و رضاکارانه و بهر رضای خداوند متعال کار، تلاش و فعالیت مینمایند، جوانان روشن اندیش دور از تعصبات و آلودگی ها هستند که هدف شان خدمت به همنوع، انساندوستی و حصول رضای پروردگار بوده و با پرداخت های ناچیزی از درآمدشان فعالیت های شانرا تمویل کرده، پلان شان کار برای یک افغانستان متحد و آباد بوده و حصول پروژه های پولی و داد و فریاد برای مقام و چوکی در برنامه کارشان جای ندارد. اما باز هم مطمئن نبودم؛ آیا اینها واقعا کارشان برای رضای خداوند و بر اساس انسان دوستی است؟، این سوال همیشه به ذهنم بود. اشتراک بیشتر در برنامه ها و فعالیتهای این نهاد تا حدی این سوال را برایم حل ساخته بود اما به آن اطمینان قلبی که باید میرسیدم نرسیده بودم. تا اینکه بعد از عضویت درین نهاد و بعدها گرفتن اولین مسئوولیت در اواخر سال ۱۳۹۵ که عبارت از مسئوولیت بخش فعالیتهای عامه بود و بودنم در ساختار کار آن و آگاهی از سیستم آن این موضوع را برایم روشن ساخته و اطمینان خاطر حاصل نمودم. دران سال شانه به شانه با برادران نجم کار کردم و در بخش فعالیت های عامه سه برنامه اجرا کردیم، در ۷ دلو کمپاینی جهت اهدای خون برگزار کردیم که طی آن با ده ها تن به بانک خون شفاخانه ولایتی فراه مراجعه کرده و خون اهدا شد، در ۱۷ حوت کمپاینی برای نهال شانی داشتیم که طی آن یک محل مشخصی توسط برادان نجم نهال شانی گردید و در ۱۹ حوت سال ۹۵ که مصادف بود با پنج سالگی نجم، کنفرانس علمی-تحقیقی تحت نام ( گذری بر افکار ستاره درخشان شرق و رسالت ستاره گان امروز) را با تجلیل از پنجمین سالگرد نجم برگزار نمودیم که این برنامه ها شخصا خودم را بیشتر به کار نجم امیدوار و مطمئن ساخته و برایم اطمینان خاطر بخشید. درین مدت خاطرات زیادی را با نجوم عزیز به یادگار گذاشتیم و با شور و اشتیاق زیاد برای اجرای خوب هر برنامه شب و روز تلاش میکردیم. بعضی دوستان وقتی کارهای مانرا میدیدند ازم میپرسیدند که چند معاش داری؟ برای هر برنامه چقدر برایتان میپردازند؟ گاهی آنچه واقعیت بود برایشان بیان میکردم اما بعضا با یک لبخندی از کنارشان رد میشدم. آخر سال در لیست ارکان از طرف اداره ی ولایتی به هیئت رهبری معرفی شدم و بعد از تایید شدن گفتند که باید برای اجتماع ارکان آماده گی بگیریم که قرار است به ولایتی دیگری برگزار گردد و قرار است درآن ارکان نجم از سرتاسر افغانستان حضور یابند، با اشتیاق زیاد برای رفتن به اجتماع ارکان آماده گی میگرفتیم؛ مسئله ی عمده هزینه ی این سفر بود که باید از طرف خود شخص مهیا میشد. برای سفر آماده شدم، بودن با نجم چنان انگیزه ی درونی برایم داده بود که در پهلوی آماده گی برای کانکور، در صنوف تقویتی مکتبی که از آن فارغ شده بودم تدریس میکردم، یک برنامه ی تعلیمی رادیویی را نیز معمولا بصورت افتخاری اجرا میکردم و همچنان به برنامه های نجم هم فعال بودم. وقت اجتماع ارکان فرارسید و باید مهیای سفر میشدیم…
ارکان نجم فراه یکجا با هم بطرف کابل حرکت کردیم، بعد از پیمودن مسافه طولانی بلاخره به کابل رسیدیم و شب را با ارکان چند ولایت دیگر در آنجا به سحر رساندیم و فردایش باید طرف ننگرهار میرفتیم، از آنجا که راه کابل-ننگرهار خیلی دیدنی و جالب است و گذر از فراز کوه های سر به فلک کشیده شور دیگری دارد، خیلی زود به مقصد رسیدیم.
اجتماع ارکان، ممثل واقعی وحدت ملی، همپذیری و صمیمیت بود، جوانان از ولایات مختلف، اقوام مختلف و با زبانهای مختلف از سراسر افغانستان بخاطر آرمانهای مشترک، اهداف و باورهای مشترک گردهم جمع شده و با صدای واحد آبادی کشور و شکوفایی آینده ی مملکت را شعار میدادند. تعلیم و تحصیل را یگانه راه نجات کشور از بدبختی ها قلمداد نموده و خود را مکلف به فراگیری دانش و نشر دانش پروری میدانستند، چنانچه سال ۹۶ را بخاطر کار بیشتر در بخش تعلیم و تحصیل و خدمت به هموطنان، بنام سال تعلیم و خدمت نام گذاشته و درین سال افغانستان شاهد برنامه های متعدد بزرگ و کوچک درین بخش ها از طرف نجم بود.
دوری از تعصبات و تعصب زدایی جامعه، کار برای از بین بردن اختلافات، تقویت روحیه ی اسلامی و ملی در جامعه افغانستان، کار برای آبادی کشور، تلاش برای برخورداری جوانان این سرزمین از تعلیم و تحصیل، تقویت روحیه ی ایثار و همکاری، از بین بردن رسم و رواجهای نادرست، ترویج برنامه های مثبت فرهنگی و اجتماعی و …… از توصیه های بودند که از طرف مسئوولین نجم برای ارکان بشکل لازمه های کار نجم بیان می میشدند.
سه روز اجتماع ارکان با صمیمیت برادرانه ی که با زبان توصیف نمیتوان کرد، گذشتند، با هم معرفی شدیم، آموختیم، انگیزه گرفتیم، بر امیدواری مان افزوده شد.
از آنجایی که محاسبه ی مسئوولین یکی از اصول کاری این نهاد است، یک بخش اجتماع ارکان به این مهم اختصاص داده شده بود و هر کدام از مسئوولین در برابر ارکان ایستاده و هر کس هر انتقادی که در بخش مربوطه میداشت بیان کرده و پاسخ خود را دریافت میکرد که تمام اعضای هیئت رهبری نجم بشمول رئیس نجم مورد محاسبه قرار گرفتند.
در کنار اینکه کار نجم بر اساس شورا و مشورتی بوده و فرد محوری درآن جای ندارد، رئیس و اعضای هیئت رهبری نجم از طریق انتخابات و به رای مجمع عمومی نجم (اجتماع ارکان) تعیین میشوند؛ سال قبل نیز در اجتماع ارکان، بر اساس انتخابات دو تن از برادران به هیئت رهبری راه یافتند.
در ختم اجتماع و در لحظات خدا حافظی واقعا جدا شدن از چنین عزیزانی دشوار بود، درین هنگام خیلی از عزیزان بی اختیار اشک از چشمان شان جاری بود و همدیگر را در آغوش میگرفتند.
وقتی دوباره به فراه برگشتیم، از خودم چند نفری این سوال را پرسیدند که چقدر برایتان روزانه پرداختند درین برنامه ی که اشتراک کردید؟ و اینکه چه امتیازاتی برایتان داده شد؟؛ وقتی میگفتم که با مصارف خودمان و بدون کدام امتیاز مادی رفته و برگشتیم، از چشمان شان چنان بنظر میرسید که باورشان نشده اما واقعیت چنین بود که برایشان حکایت میکردم و دست آوردهای زیادی هم داشتیم چون: آموختن خیلی از موضوعات و مهارتها، معرفت با برادرانی از نقاط مختلف افغانستان، انگیزه ی تلاش برای ساختن کشور آباد، معنویتی که رضای پروردگار و سعادت دو جهان را در پی دارد و…… که سرمایه واقعی بحساب میآیند.
نجم ستاره ی درخشانی است که در آسمان این سرزمین شش سال قبل تابیدن گرفت و شش سال است که جوانان از نور آن بهره میبرند، نجم تنها یک نهاد نه، بلکه خانواده ی است فرا ولایتی، فرا قومی، فرا زبانی، فراسمتی و افغانستان شمول، که در پی پرورش نسلی است که کشور به ایشان افتخار کند.
شش ساله گی نجم مبارک!
نوت: آنچه را بیان داشتم گوشه ی از دل داشته هایم با کار نجم بود که خیلی بیشتر ازین چند سطری اند که نگاشته ام.