از شهیدِ با دو شمشیر تا شهیدِ بدون شمشیر

رویینتن مصلح

دو قضیه در یک محل به عین هدف و در دو وقت مختلف اتفاق افتاد.

تقریباً چهارده صد سال پیش لیث بن قیس جوان ذکی و با استعداد، با شجاعت و دلیری زیاد اولین فردی بود که با از بین بردن دیوار محافظ کابل، با دو شمشیر داخل کابلستان گردید. وقتی سپاه زنبیل شاه متوجه اولین فرد سپاه مقابل شدند که داخل کابل گردیده و در دو دستش دو شمشیر که همزمان توسط هر دویش مبارزه میکند سخت شگفت زده و متحیر شدند،‌ سراپا اندام شان را لرزه گرفته بود و با همدیگر میگفتند، اگر اولین فرد سپاه مقابل با این شجاعت و دلیری با ما میجنگد پس دیگران اینها حتماً توانایی شان مافوق اولینش است.

لیث با پایمردی زیاد در بطن لشکر دشمن داخل گردید و با اصابت تیر از بین رفت. آنچه که بیشتر به نیروی لیث قوت میبخشید و از مرگ هیچ هراسی نداشت اراده، قوت و توانایی معنوی اش بود که با داشتن همچون انرژی توانست پیام قلب و ایمانش را به مردم کابلستان برساند.

ولی اینبار بانو فرخنده شهید با اراده قوی و نیک، با عزم متین توأم با ایمان جوشان پیامش را نه تنها به کابلیان وافغانستان بلکه به جهانیان رسانید.

در جاییکه خون لیث ریخت و شهید شد در نزدیکی همان محل خون شهید فرخنده ریخته شده است. لیث با اصابت تیر شهید شد ولی بانو فرخنده شهید با سخت ترین انواع شکنجه ها (لت و کوب با سنگ، خشت و آتش زدن و بلاخره گذشتاندن موتر از بالای جسم نیم جانش) شهید شد.

لیث خواست دروازه های کفر را ببندد و اسلام را بدیل مناسبتر و شایسته تر برای کابلیان تقدیم نماید ولی بانو فرخنده شهید خواست تا دروازه های خرافات و تعویذ نویسی های دروغین را ببندد و از باب نصحیت با آنها برخورد کرد و اسلام ناب را بدیل این بیهوده نویسی ها تقدیم کرد.

لیث اول صبح خود را آماده کرد تا امروز بتواند پیام وجدان و قلبش را به دیگران برساند ولی بانو فرخنده شهید اول صبح خود را آماده کرد تا امروز به حد توانش جلو خرافات را بگیرد. لیث با دو شمشیر در مقابل دشمنانش قرار گرفت ولی فرخنده شهید بدون شمشیر با اسلحه زبان در مقابل خرافاتیان قرار گرفت.

هر چند ظروف و حالات بر اساس نیاز های عصر متفاوت است، گاهی شمشیر مؤثریت بیشتر دارد و گاهی اسلحه زبان برنده ترین وسیله کاربردیست.‌ بانو فرخنده شهید با درک این قضیه از وسیله دومی استفاده کرد، ‌واقعیت هم که توانست پیام ضمیرش را با اخلاص مندی کامل برساند.

در واقع آنچه که مدام فکر بانو فرخنده شهید را آزار میداد دیدن جامعه خرافاتی بود. همینکه مسيؤلیت خود را در از بین بردن یکی از خرافات جامعه به اندازه توانش ادا کرد شانه هایش سبک شد و به ارامش درونی دست پیدا کرد و نتیجه کارش را به الله ول کرد، پروردگار به این دو بهشت برین و برای مردم ما بیداری کامل نصیب فرماید.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *