مسلمان سیاسی باشید
نوشته: محمود حماد
مسلمان مخصوصا فرد جوان نباید از سیاست کناره جویی نماید و از داخل شدن به آن بهراسد ، و دوری از آن را باعث حیاتش داند ، بلکه در عمق سیاست داخل شود از کسی جز الله نهراسد و وجودش را در عمق سیاست سبب انکشاف ، ترقی ، شهرت و خدمت داند . در گذشته ها مسلمانان بهترین سیاسیون دنیا دانسته میشدند و از عهد سیاست بخوبی بدر می آمدند چناچه در حدیثی می آید که انبیاء بنی اسرائیل همه افراد نخبه در سیاست بودند و علما امت باید این روش را پیش گیرند . اینک گوش کن به سخن پیامبر ( : «كَانَتْ بَنُو إِسْرَائِيلَ تَسُوسُهُمُ الأَنْبِيَاءُ، كُلَّمَا هَلَكَ نَبِيٌّ خَلَفَهُ نَبِيٌّ، وَإِنَّهُ لاَ نَبِيَّ بَعْدِي، وَسَيَكُونُ خُلَفَاءُ فَيَكْثُرُونَ» { بخاری، شماره : 3455 } ” پیامبران بنی اسرائیل سیاست رعیت شان را به دوش میگرفتند ، هرگاه پیامبری وفات مینمود پیامبر دیگری جانشین او میشد ، و بعد از من پیامبری نیست ، و خلیفه ها زیاد میشوند ” . هر گاه بنی اسرائیل در امور حکومت داری شان فساد وارد میشد و فساد ظهور میکرد خداوند ( از میان خود شان پیامبری میفرست تا به تورات حکم نماید و فساد را برچیند و نظام حکومت را درست نماید ، هر گاه پیامبر شان وفات میکرد الله متعال پیامبر دیگری را میفرست تا سیاست اسلامی شان را پیش برد و از خیانت محفوظ دارد . تا زمانیکه پیامبر اسلام حضرت محمد ( حیات داشت در رأس سیاست بود و همه امور امت را بوجه احسن پیش میبرد و نمیگذاشت که ازین ناحیه اندک ترین خدشه به عزت و آبروی امتش برسد و بعنوان سیاسی ترین مرد جهان در میان دشمنان و پیروان شناخته میشد . اما امروز علمایی که خود را در جامعه وارثین جان بر کف پیامبر ( معرفی میکنند کجاستند ؟ آیا وارث همین گونه است که در کنار و گوشه مساجد بنشیند و بمردم کاری نداشته باشد ؟ آیا وارث این چنین است که جز شرکت کردن در اسقاط و خیرات کاری نداشته باشد ؟ آیا وارث همین طور است که جز در مجالس عروسی و پلو خوری در جای دیگر حاضر نشود ؟ مگر کسانیکه خود را وارث پیامبر برزگوار ( میدانند چنین رفتار و زنده گی دارند ؟ این علما معنی وراثت را نفهمیدند که چگونه از ایشان پیروی نمایند و در کجا از خود جان فدایی نشان دهند ای علمای عزیز و گرامی ! از گوشه های مساجد بیرون آید و یکبار سیاست را تجربه نمایید که تا دیگران دیگران بدانند که علما هم از سیاست چیزی میدانند و میتوانند امور مملکت را بدست گیرند ، ترقی و انکشاف داشته باشند . ازین زاویه نشینی شما همه بستوه آمدند و همه مردم انگشت انتقاد را بسوی تان دراز نموده است و حرفهای نا مناسب برای تان میگویند . بیایید در سیاست سهم گیرید ! مخصوصا شما جوانان عزیز ، شما همه چشم امید مردم هستید و همه به شما فرزندان آینده و قهرمانان فردا خطاب میکنند و همه دولت ها روی شما حساب میکنند و همه استعمار گران میخواهند شما را اغوا نمایند ، پس خود را دریابید و در همه امور دست بالا داشته باشید . چی سیاست باشد , و یا علم و فرهنگ . اسلام و سیاست اسلام راستینی که الله متعال آنرا برای رهنمایی بشر بعنوان دین برگزیده ، ممکن نیست که سیاسی نباشد ، اسلام سراسر سیاست است . اگر سیاست را از دین کنار زده شود ، دیگر دین بعنوان اسلام باقی نخواهد ماند ، ممکن است دین دیگری از آب در بیاید ، مانند یهودیت ، مسحیت و بودایی . اما دین اسلام در همه تطبیقات خود مملو از سیاست است ، زیرا سیاست آنست که رعیت درست مدریت شود و مصالح آنها در همه ابعاد در نظر گرفته شود . اسلام در همه ابعاد خود مصالح انسانها را در نظر گرفته است و در هیچ نقطه ای دیده نمیشود که اسلام به چیزی دستور داده باشد ، که در آنجا خیر دنیا و آخرت انسان نهفته نباشد . اسلام همه شمول و فراگیر است اسلام به دو دلیل اساسی همه عرصه های زنده گی را تحت پوشش هدایت و توجه خویش قرار می دهد. اول : اسلام در مورد مسائلی که محور مسائل سیاسی است ، از دیدگاهی روشن و حکمی صریح برخوردار است . اسلام صرفا دین رهبانی نیست که تنها کارش ایجاد رابطه میان انسان و خداوند ( باشد ، و کاری به سرو سامان دادن زنده گی مردم نداشته باشد و در اداره نمودن اجتماع از خود قوانین و ضع ننموده باشد. به هیچ وجه ، زیرا اسلام در همه ابعاد قوانینی خاص دارد ، در بخش عقیده ، عبادات ، اخلاق ، سیاست ، نحوة حکومت داری ، روابط بین المللی ، نظام خانواده و اوضاع اجتماعی . حتی فقه عبادات از سیاست عاری نیست ، زیرا همه علمای مذاهب اسلامی اتفاق دارند که ترک نماز ، نپرداختن زکات ، روزه خوردن در ماه رمضان و اهمال حج خالی از عقوبات و مجازات نیست . چنانچه ابوبکر صدیق ( با مانعین زکات به جنگ پرداخت و خواست که با افرادیکه منکر زکات است به اشد وجه به مقابله بپردازد . دوم : تربیت شخصیت مسلمان . دین اسلام دین است که برای انسان مسلمان مسئولیت های در اجتماع وضع نموده است .اسلام دین است که میخواهد افرادیکه منسوب به آن است چنان تربیت شوند که نماد از دین شان باشد و با مشاهده نمودن آن دیگران بدانند که این فرد منسوب به دین اسلام است . دینی که چنین است حتی مسائل فردی را ترک ننموده ،آیا ممکن است سیاست را بوجه احسن بیان ننموده باشد؟ ! آیا مشکل در اسلام است و یا در مسلمانها ؟ وقتیکه دین اسلام دین همه شمول و فراگیر است و برای هر مسئله ای قانون خاصی و ضع نموده است پس چرا پیروانش چنین تنبل و سست اند که حتی نمیتوانند حکومت درستی برای خود بسازند و نمیتوانند مسلمانان را زیر یک چتر جمع نمایند . آیا این مشکل اسلام است و یا مشکل مسلمان ها ؟ ما همه ایمان داریم که اسلام دین کامل و همه شمول است و برای هر معضله ی راهی حل سنجیده است . این مشکل ما است که نمیتوانیم خود را از زیر استعمار غربیان نجات دهیم و برای مستمندانیکه زیر آتش استعمار میسوزند ،کاری انجام دهیم . شما ای جوانان ! آیا نمیدانید که در همه زمانه ها در تمام صفوف مبارزات و مقاومت ها جوانان بودند پس چرا این چنین خوار و زبون در تحت استعمار و استثمار زنده گی ذلت بار را پذیرفته اید و برای ملت مستعمره و مسلمانان زیر اسارت ،کاری انجام نمی دهید ؟ سیاست یا خیانت ؟ قسمیکه قبلا اشاره نمودیم سیاست آنست که رؤسای جمهور و بزرگان دینی به اصلاح امور رعیت و ملت خود بپردازند و موانع را از سر راه ترقی و انکشاف آنها بردارند و هر چیزیکه وسیله برای رسیدن به هدف شان است مهیا نمایند و آنچه که به آنها ضرر مادی و معنوی دارد از سر راه شان بردارند و برای زدودن فقر از کشور شان سعی جدی نمایند و راه های رشد اقتصادی را برای شان فراهم کنند . اما متأسفانه سیاسیون و رؤسای دول اسلامی امروز از سیاست تعریف دیگری دارند و سیاست را چیزی دیگر معرفی نمودند ، قتل و قتال را سیاست دانستند ، تفرقه انداختن میان رعیت را سیاست میدانند ، حل منازعات میان دول اسلامی مخصوصا همسایه گان را از طریق زور و خیانت سیاست معرفی نمودند ، ترس از زور گویان را نیز نوعی از سیاست گفتند ، روابط نا مشروع با دول خارجی مخصوصا کشور های جنایت کار را مایه ترقی دانسته و سیاست تلقی نمودند ، کشتن افراد بی بضاعت و اردوی بی واسطه را در صفوف نبرد ، دفاع از وطن معرفی نموده و حفاظت از تمامیت ارضی گفتند ، ارسال فرزندان خود شان به کشور های مترقی و کشتن فرزندان دیگران را نیز سیاست دانستند . آیا سیاست این است ؟ آیا حمایت از رعیت بیچاره و رنج دیدة مظلوم همین است ؟ آیا وفا به وعده های که در ایام انتخابات میشد همین است ؟ وای بر این سیاست و این وفا به عهد!