آيا اين همان مرضي نيست که شما به آن عشق مي گوييد؟
آيا اين همان مرضي نيست که شما به آن عشق مي گوييد؟:
نویسنده : ظهور”احدی” معاون نجم بغلان
اگر لذت و عیشی در دنيا وجود دارد همانا شرف علم، اخلاق، دفاع از حريم عقيده، زهد و قناعت و دستگيري نيازمندان و مستمندان مي باشد وبس.
اي عاشق دلداده و دلباخته، اين چه مرضيست
که دين و دنيايت را بر تو فاسد کرده است؟
مرض کشنده جوانان و سرطان مهلک بسا گلهاي نو شگفته و غنچه ها ي نو رسیده، آري چه بسا جواناني اند که رونق و طراوت جواني شان توسط اين مرض سياه فاسد شده است.
چقدر مسکين و بيچاره اند عده جواناني که به صورت هاي بي جان عشق ورزيده و درک نکردند که خداوند آنها را براي مقصد بزرگتر از آن آفريده است.
ترجمه: من جنس و انس را نيافريدم جز براي اينکه عبادتم کنند. هرگز از آنها نمي خواهم که به من روزي دهند، و نمي خواهم مرا طعام کنند، خداوند روزي دهنده و صاحب قدرت و قوت است”.
اينست همان هدف والا ومامول بزرگ و رستگاران بايد بسوي آن سعي ورزند.
وبدين سبب حکماء در باره عشق گفته اند.
“هو شغل قلب فارغ” يعني عشق و عشق باري کار قلب فارغ است” مسلماٌ سخن شان در مورد عشق راست و درست است و به يقين عشق در قلبي راه مي يابد که از معرفت برودگارش فارغ باشد.
آري قلبي که هدف و مقصد آفرينش خود را نشناسد. قلبي که به سود و زيان خود پي نبرد، قلبي که از اهداف والا و بزرگ خالي و عاري باشد. پس اينجا است که عشق در چنين يک قلب خالي و فارغ از همه فضايل و خوبي ها جاي پيدا مي کند.
اينک من ترا به اضرار و زيان هاي عشق در دين و دنيا آگاه مي کنم.
ضرر آن در دين : قلب را از معرفت وخشيت الله ج خالي نموده هيبت او را از آن سلب ميکند. پس اينجا است که عاشق در حرام مي افتد و آخرتش خراب مي شودو به عقوبت پروردگار مواجه مي گردد.
ضرر آن در دنيا: کسيکه به مرض عشق مبتلا است هميشه فکر مي کند، گرفتار غم و تشويش است، کم خواب و بي اشتها است، و سر انجام عشق اثر خود را بر اعضا و جوارح عاشق مي گذارد، بر چهره اش زردي نمايان مي شود و بر دست و پايش لرزه طاري مي شود و زبانش لکنت پيدا مي کند که ديگر نمي تواند درست حرف بزند و بسا اوقات عشق صاحبش را بجنون و ديوانگي مي کشاند برادرم: گمان نمي کنم که در جستجوي شناخت دواي عشق و خشکاندن ريشه هاي اين شجره ملعون و فاسد نباشي.
برادرم: اگر خواسته باشي که نسخه دقيق و جامعي براي علاج از مرض عشق داشته باشي پس برايت مي گويم که آن نسخه فقط از يک عنصر متشکل است که انشاءالله جامع و در برگيرنده تمام عناصر دواي اين مرض مي باشد. و آن نسخه عبارت است:
از دوري گزيدن از نظر توام با عزم قوي و اراده راسخ بر اغماض چشم و اجتناب از محبوب. اگر به اين نسخه ناياب و سعادت مند عمل کني پس مطمين باش که دژهاي فولادين عشق بلرزه در آمده و فرود خواهند ريخت.
اصمعي گفته است: “مردم در باره عشق چيزهاي زيادي گفته اند و نوشته اند. اما جامع ترين آن سخني است که يکي از زنان عرب در پاسخ سوالي که از او در باره عشق شد گفته است”.
“عشق شرمساري و ديوانگي است”.
حالا: لحظه درنگ کن لذت بزرگ، لذتيکه بالاتر از آن لذتي وجود ندارد اما دريغا که گروهاي زيادي از مردم از آن غافل شده اند و آنانيکه بر اين لذت بزرگ دست يافتند.
برادرم: آيا مي داني که اين لذت بزرگ چيست؟
به پاسخ متوجه شو. “آري بدون ترديد طلبگاران دنيا از لذت واقعي در آن غافل مانده اند. اگر لذت و عيشي در دنيا وجود دارد همانا شرف علم، اخلاق، دفاع از حريم عقيده، زهد و قناعت و دستگيري نيازمندان و مستمندان مي باشد و بس و اما لذت و تنعم را منحصر در خوردن و آشاميدن و عياشي با زنان دانستن، کار کسي است که به مفهوم لذت پي نبرده است.
زيرا استفاده از لذايذ مذکور در حد ذات شان مقصود نبوده بلکه استفاده از آنها بخاطر بقاي جسم و تن و تحصيل نسل و فرزند مي باشد. بس کسيکه به زن رغبت کرد زندگي اش تلخ شد. و کسيکه به شراب دلبست از عقل خويش هيچ استفاده نکرد و کسيکه در هم و دينار را دوست داشت در تمام عمرش بنده و برده آنها باقي ماند” ابن جوزي.
برادرم:اندکي تدبر کن!
اي کسيکه در قلزم گناهان غرق شده اي، و جامه هاي رنگارنگ معاصي را به تن کرده ايف روزت را در بيهودگي و شبت را در غفلت سپري مي کني!
آيا گاهي بخود انديشيده اي که الله تعالي بربندگانش تا چه حد مهربان و بردبار است. به انسانها فرصت داده است تا توبه کنند و بسوي او رجوع کنند. آنها را از رحمت خود نا اميد نکرده است بلکه در کمال مهرباني و دلسوزي ايشان را بسوي توبه فرا خوانده است. ترجمه: بگو: اي بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده ايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد که خدا همه گناهان را مي آمرزد همانا اوست آمرزنده و مهربان”.
برادر جوان: هر چه زود توبه کن و بسوي خداوند باز گرد. آري برادرم: چقدر پر کيف خواهد بود توبه اي تو در حاليکه تو در سر آغاز زندگي و ایام جواني ات باشي، و چقدر نيکبخت خواهي بود در حاليکه در دل شب برخيزي و دروازه آفريدگار خويش را به اميد قبول توبه ات دق الباب کني، و براي گناهانت از وي آمرزش طلبي، و با پيمان اطاعت و بندگي و دوري از هوا و هواس اورا یاد کنی.
و درين صورت برادرم!
شايد در زمره جواناني شامل شوي که بيامبر صلی الله علیه وسلم آنها را يکي از هفت گروهي بر شمرده اند که فرداي قيامت به هنگاميکه ديگر هيچ سايه وجود ندارد آنها را در زير سايه عرش خود جاي مي دهد.
برادرم: اگر خداوند مهربان است بايد فراموش نکني که در پهلوي مهرباني اش سخت عذاب دهنده نيز مي باشد. پس
برادرم: از عقاب و عذاب بزرگش بسيار بر حذر باش، و فريب مخور برادرم، که در آرزوهاي طويل و عريض زندگي کني و به اعمال نيکو مبادرت نورزي.
پس: ترا از آنچه که سبب بدبختي ات مي شد بر حذر داشتم و حال اين تو هستي که انرا مورد توجه ات قرار مي دهي يا نه.
برادرم: هر چه زود تر بسوي رستگاري و نجات بشتاب، بيش از آنکه فرصت نجات و رستگاري از دستت برود، و به کارهاي نيکو مبادرت ورز بيش از آنکه حساب باشد و ديگر فرصت عمل را دست رفته باشد.
برادرم: لحظه درنگ کن.
صلاح و درستي ات را در تقوا و پرهيزگاري و سعادت و رستگاري ات را در ترس از خدا جستجو کن.
پس برادرم: به تقوا و پرهيزگاري چنگ بزن، زيرا تقوا بهترين سنگر و پناه گاهيست که به آن پناه ببري.
برادرم: آيا دوست نداري که در دنيا از جمله نيکبختان و در آخرت از جمله رستگاران باشي؟
برادرم: اگر چنين چيزي را مي خواهي پس بايد در هر گناه کوچک و بزرگ از مولايت بترسي تا عاقبت آنرا براي خود نيکو و خوشگوار دريابي. برادرم:
“نيکبخت کسي است که هميشه بر يک اصل ثابت چنگ بزند، و آن همانا تقوا و پرهيزگاريست، چه اگر بي نياز شود به او زينت مي بخشد اگر محتاج شود، دروازه هاي صبر و شکيبايي رابر رويش مي گشايد، و اگر در سلامت و عافيت بماند، نعمتها را بروي تمام مي کند. و اگر به آزمون روبرو شود، آن را مي بردارد. و اگر زمانه به او از در جنگ پيش آيد يا از در آشتي، اگر او را گرسنه کند يا سير و اگر او را برهنه کند يا بپوشاند در هر صورت به او هيچ زياني رسانده نمي تواند زيرا که همه اين چيز ها تغيير و تبديل مي شوند و ازبين مي روند، و تنها تقوا است که به حيث يک عنصر ثابت و ضامن سعادت و نيکبختي بجاي خود باقي مي ماند. آري تقوا پاسبانيست که خوابش نمي برد و به هنگام لغزش دست صاحبش را مي گيرد. پس در هر حال تقوا را پيشه کن تا در حالت تنگي و سعت و در حال بيماري عافيت را دريابي.
آنچه ذکر شد فوايد نقد و فوري تقوا در دنيا است، و فوايد آن در آخرت پس چيزيست معلوم بر همگان” ابن الجوزي”
آيا گاهي در باره قبر تدبر نموده اي! آيا گاهي وحشت و دهشت آنرا بياد آورده اي، روزي که دوستان و خويشاوندانت از تو جدا شوند و تو تنها در يک خانه تاريک و پر از وحشت باقي بماني که در آن جز عمل نيکويت نه ياري باشد ونه غمخواري و نه روشني.
برادرم: براي قبر چه چيز را آماده کرده اي؟
کسيکه نمي داند که مرگ چه وقت بسراغش مي آيد بايد هميشه آماده استقبال آن باشد و به جواني و صحتش فريب نخورد. زيرا عموماٌ ديده شده که “يک کمان صد تير را در خاک پنهان مي کند” کهن سالان کمتر مي ميرند و جوانان بيشتر در معرض مرگ و مير مي باشند. و بدين وجه جوانان به ندرت به پيري مي رسند.
از هجوم ناگهاني مرگ در حذر باش، زيرا که او بين پير و جوان تميز نمي کند. چه بسا جواناني اند که در آغاز عمر و عنفوان جواني شان شکار مرگ شدند و دوستان و خويشاوندان شان در رثايي جواني شان اشکهاي ريخته و نداهاي آه و حسرت سر داده اند. اما جوانيکه دنيا را بدرود گفته اگر راهزن و گنهگار باشد، پس واي بر حالش در آن لحظه، که فرشته عذاب به سراغش مي رسد، و واي برحالش روزيکه قبرش گودالي از گودال هاي آتش باشد.
برادرم: شايد به زودي بانگ اجل نواخته شود و تو رخت سفر بربندي، پس بايد از آنجام بد بر حذر باشي، زيرا اعمال آخري انسان است که تعيين کننده سر نوشت آينده اوست.
سخت بر حذر باش از اينکه مرگ به سراغت بيايد و تو غرق در گناهان و شهوت ها باشي، و در ان وقت نادم شوي وقتيکه ندامت ديگر سودي نمي دهد. پس برادرم: از عذاب سخت الله ج و عقاب شديد او بر حذر باش و مگو: که الله غفور رحيم است، اري الله غفور و رحيم است. ولي آيا برادرم: فراموش کرده اي که سخت عذاب دهنده است کسي را که نافرماني او را کند.
الله تعالي گفته است:
ترجمه: مسلماٌ پروردگار تو سريع العقاب و آمرزنده و مهربان است.
و نيزگفته است
ترجمه: بندگانم را آگاه کن که من غفور و رحيم ام، و نيز آنها را آگاه کن که عذاب من عذاب دردناکي است.
همچنان گفته است. ( ترجمه: پروردگار تو داراي مغفرت و مجازات دردناکي است”.
برادرم: خداوند نهايت من و ترا به اعمال نيک خاتمه بخشد و من و ترا از جمله رستگاران به نعمتهاي جاويداني اش بگرداند
این سخناني بود که از اعماق ضمير آنرا برايت بيرون آوردم و با نصيحت راستين آنرا در آميخته و در قالب اخوت و برادري برايت تقديم نمودم.
وچقدر من نيکبخت خواهم بود اگر تو آنرا بيذيري.
برادرم: من تلاش و کوشش خود را در راستايي نصيحت و خيرخواهي براي تو بخرچ دادم. پس بر من وظيفه ابلاغ و رساندن است و بس.
و اگر تو بر آن عمل کردي انشاء الله شاهد سعادت و نيکبختي را به آغوش خواهي کشيد.
هيچ عار و عيبي برايت نخواهد بود اگر تو صفحه جديدي را در زندگي ات بگشايي و در آن اعمال نيکو را ثبت کني تا چراغ فروزان و مشعل تابان در دنيا و آخرت روزي که به پروردگارت ملاقات ميکني، فرا راه تو قرار گيرد. و تو در آن روز نيکبخت و رستگار و خوش و خرم باشي. خداوند من و ترا حفاظت کند و به کردن کارهاي نيک توفيق مان بخشد.
آمین یارب العالمین
احدی 27/11/1397