سخنی از یتیمِ تاریخ
قسمت دوم
نوشته: سید مسلم لبیب
جهان، قبل از قدوم نور: پیش از قدومِ پر نور محمد(ع) جهان، خانه ی درنده گان و مَأمن سرکشان و تخت طغیانگران و قصر میخواران و بازار فریب کاران و میدان زور گویان و لانه خفاشان گشته بود. ستمگری و بی عدالتی، استبداد و شیطنت، برده گی و ذلت، ناسزایی وفرومایه گی، تاریکی وتنگی، دنیا را فراگرفته بود. حاکمان و فرمانروایان خود نشناس بر گردۀ مردمان فرمانروایی نموده وآنان را برده و بندۀ خویش گرفته بوند، جامعه را به گند کشانده و نژاد پرستی و مال دوستی را خدای زمان نموده بودند.
سیاست بازانِ ایام و دغل کارانِ روزگار، خانۀ حکومتداری را بافریب و حیله صاحب میشدند و مردم را حقَ ابرازِ رأی نداده و آنان را وادار میکردند که در خفقان عمومی بسر برند. سردمداران فرهنگ در آن زمان که ایرانیان ورومیان بودند، در آلوده گی فکری و عقیدتی و در جهل و نادانی می غلتیدند. مسیحیان روم باورمند تثلیث بوده وعیسی روح الله را پسر خدا میخواندند( معاذالله) و معتقد به عالمِ لاهوت و ناسوت و یا جهان معنی و ماده بودند.
ایرانیان که لافِ عقل مداری و دم از اندیشه گری میزدند، خود در دامِ انحراف بودند؛ ایمان به خدای خیر و شر داشتند. بی نوایان و مستضعفان، طعمه و لقمه توانگران بودند، ثروتمندان فقیران را در حصار برده گی خود کرده بودند، حرص وآزمندی خوراک ثروتمندان گشته بود که آنرا از دهان فقیران میکشیدند و بر حلقوم ناپاک خود فرو میبردند. جزیرۀ عرب پیش از قدوم پیامبر(ع) واما جزیره عرب، بتکده ی بت بدستان و بت پرستان، ظلمتکده ی ظالمان و میدانِ رزم سوسمار خواران گشته بود. زن، مال خرید و فروش هم حساب نمیرفت و دختر نوزاد ننگ خانه بود و اباحه گری و فساد قله اش ناپیدا، حرف حرف پول وزور بود و جان سخن؛ مردمان سوراخ عبادت را گم کرده و بر چار راه حیرت قدم زده و عبای ذلت به تن نموده بودند. عبادت معبود خویش را رها کرده و پرستش مأکول خویش را گرفتند- همان خدای خرمایی که در سفر میبردند، هنگام گرسنگی میخوردند- .
جعفر بن ابی طالب حالت و اوضاع اعراب را به شاه حبشه«نجاشی» چنین تعریف و تعبیر مینماید: شاها! ما اهل جاهلیت بودیم، بتها را به خدایی پذیرفته وگوشت مردار به جان فرو میبردیم وکارهای منافی عفت انجام میدادیم، رشته ی خویشاوندی را قطع میکردیم و باهمسایگان بدرفتاری مینمودیم و توانای ما، ناتوان را طعمه خویش میساخت. قدوم نور: در میان این همه نابسامانی و نابرابری ، خدای تعالی از مکرمترین طایفه و عزیزترین قبیله و شریف ترین نسب و پاک ترین سلاله، یتیمی را به نام محمد به جهان هدیه ارزانی نمود، باشد که دنیا از حصار جهالت رها شود ونمایی از صفا گیرد وستمگر در عزا نشیند و ستمدیده، آزاد از جفا شود.
آفریدگار برای آفریده هایش رهبر و رهنمایَ یتیمی که ستوده شده زمینیان وآسمانیان است، فرستاده، یتیمی که شب میلاد وقدومش به دنیا، دریاچه ساوه خشک شد و ایوان کسری فرو ریخت وآتشکده ی فارس خاموش گشت.
آری! باید قصرهای ظلم به تزلزل در آید و چراغِ کاخً های طغیانگران به تاریکی گراید و بازار فریب کاران کساد شود وجای تاریکی را نور فرا گیرد، وای، محمد امین(ع) رهبر امت میشود. یتیمی که حتی خدا نا باوران نیز بر مقام رفیع وجایگاه عظیم وشخصیت کریمش معترفند، هنگامیکه هرقل پادشاه شام، جوابهایش را از ابوسفیان شنید، چنین گفت: اگر آنچه شما از صفات وخواص وخصال وی(محمد ع ) گفتید، راست باشد بی گمان او پیامبر خداست، اگر میتوانستم آهنگ دیدارش را میکردم واگر نزدش بودم، پاهایش را می شستم. اینچنین بوی خوشش، مشام پادشاه روم را عاطر نموده و بسوی خویش میکشاند و دلها را به جانب خود میبرد و عقلها را مجنون خود میکند.
وعدۀ خدای سبحان است که این یتیم( ع)، چراغ فروزان و ناجی جهان و رهنمای مردمان وستارۀ درخشان کیهان خواهد بود.
دوران کودکی: آری! او(ع) کسی است که درد یتیم بودن را چشیده و رنج فقیر بودن را دیده و غم بی مادر بودن را کشیده. روزها را بی وجود پدر گذرانده وشبها از نغمۀ مادر محروم بوده، در فراق مادر اشک ها ریخته، و ناله ها به ابواء( مقبرۀ) مادر فرستاده، بی برادر بزرگ گشته و از داشتن خواهر بی بهره شده اما طفولیتش در اوج پاکی و سلامتی به نو جوانی میرسد و نوجوانی اش را دور از بیهوده کاری و لهو سپری میکند و به جوانی میرساند، در جوانی به صادق و امین شهره میشود، دیگران را مجذوب شخصیت نابش میکند
بدینسان که همه، مال هاشان را نزد او به امانت میسپارند و در منازعات او را حکم و داور خود تعیین میکنند. از بی عدالتی های جامعه به رنج و از ستمگری ها به درد آمده لذا، خود را به داد ستمدیده گان میرساند و مظلوم را از دست ناپاک ظالم میرهاند، عدالت و داد رسی را خواهان و در پیَ پایِ عدالت روان است.
قبل از همه آستین جوانمردی بالا میزند و حق ستمدیده را از حلقوم ستمگر بالا میکشد و یار مظلومان و بی نوایان میشود.(علیه السلام) بعثت: این یتیم بزرگ منش(علیه السلام) کسی است که خدای سبحان او را تاج پیمبران و امام رسلان نموده وآغازین پیامش را به او تحت عنوان اقراء فرو میفرستد و قلب نازینش را با این آیه به خود آگاهی وخدا شناسیِ بیشتر وا میدارد.
و دلش را با آهنگ زیبای اقراء مینوازد و او را تاج زیبای مخلوقات مینماید و به پیامبری مبعوثش میکند.