قصهی یارانِ کربلا
با من بیا که قصهی یارانِ کربلاست
دادِ سخن ز خون شهیدانِ کربلاست
مشکلگشای حالت امروز، اشک نیست
شعرِ “قیام” مطلع دیوانِ کربلاست
ماییم و آه! لشکر همتشکستهای
پامال کفر، پیکر بی جانِ کربلاست
ای آنکه باز گریهکنان سینه می دری!
فریاد و آه و ناله نه شایانِ کربلاست
شمشیرِ تیز باید و میدانِ کارزار
خون حسین فاتح میدانِ کربلاست
برخیز و باز نعرهی مستانه سر بده!
در انتظار قافله، چشمانِ کربلاست