دمی همدم خود شو
نوشته: سید مسلم لبیب
ای خِرد دار و ای تو هشیار! اگر نگاهی افکنی به سالَ پار و بپردازی به وارسی نمودن کار وبار، به این نقطه خواهی رسی که ثانیه ها، دقیقه ها و هنگام ها عبارت از قطعه ی جان توست که با رفتن هر ثانیه ودقیقه، قطعه ی از جانت میرود وکم میشود. زمان- که خود آموزگار است- کسی را دانای روزگار مینماید که او از آن بهره جوید.
بدان ای عزیز! سالی بر تو گذشت وتاری از تارهای زنده گی ات گسست وعمرت به سالی دیگر پیوست، این بانگی ست بر گوش تو و خطابی ست بر هوش تو، تا بررسی ای داشته باشی بر لحظه های از دست رفته ات ونگاهَ زیبایَ ژرفگونه ی کنی به آینده ات و ارزشناکتر از همه، اینکه از ثانیه های همین اکنون خویش بهره وری نمایی.
پایانَ سالَ پار یعنی 525600 (پنجصد وبیست وپنج هزار وششصد دقیقه) از عمرت در جوی زنده گی روان گشت وباز گردی هم ندارد. در این همه دقایق : با تبسمت، دلی را شاد نمودی ویا با ترش روئی ات خیمه ی قلبی را بر باد؟
حرفهایت چون آفتابَ روشن، خانه ی دلها را روشن کرد ویا چون شب سیاه، هم صحبت های تو را به چاله وچاه ؟
زبان به نیکی ودرستی، گشودی ویا گفته ی غزالیَ سخن دان ( زبان جِرمش کوچک وجُرمش بزرگ است) را به فراموشی سپردی و با چنگال زبانت، دیگران را، زخمه زدی و مجروح نمودی؟
افکارت به زیبایی ستاره، زیبا بود ویا بد بین ومنفی گرا؟
از آینده ات هراسان بودی ویا برای رشد خودت، تلاش کنان؟
دوستانی را به حلقه زنده گی ات افزودی ویا دوستانی را رنجانده واز نزدخویش زدودی؟
برای خدمت به مردم، آستین همت بر زدی ویا غفلت را ترجیح داده بر خوابگاه ذلت تن دادی؟
زمان خویش را درست بهره بردی ویا بر تختخواب فراموشی، خفتی؟
بی برنامه وپریشان بودی ویا سازمان یافته و با پلان؟
سهم تو در سالَ پار، چه بود؟
نقش تو چگونه؟
بدان ای عزیز! زمستان رفت وبهار آمد، مبادا هنوز در فصل زمستان زنده گی ات بمانی، واین سال نو و فرصت آمده را از خود برانی و غنیمت ها از چنگت برود و تو ندانی.
بنواز تارهای خوشی دلت را وبسان عطر زیبا پخش نمای بوی مهرت را واز بدبینی ومنفی نگری پاک و مصفا نمای ذهنت را وبا زیور مثبت نگری وواقع بینی، زینت بده فکرت را.
بایستی دمی همدم خود شوی، و با سال نو، فکر ونگاهت نیز نو شود، بهتر از پیش، واندیشه ای نمایی به فرجام وعاقبت خویش. پس تو نیز سبز شو با سبز شدن طبیعت وبرگیر قلم وکاغذی وبنویس برنامه های خود، و پس از آن لذت ببر از کارنامه های خود. سهم تو در این سال چیست ونقش تو چیست؟
سلامی به سالی که از کمانِ زمان رَست درودی به سالی که در کمانِ زمان رَفت یا مُقلِّبَ القلوبِ ثَبِّت قلبی علی دینک ویامُصَرّف القُلوبِ صَرّف قلبی علی طاعتک.