شش جدی؛ پایان اتحاد شوروی!
نوشته: داکتر عبدالباسط امل
چند ماه قبل برنامهٔ بود در خانهٔ فرهنگ روسیه، من و شماری از جوانان درین برنامه حضور داشتیم.
آقای نکراسوف مدیرِ خانهٔ فرهنگ روسیه حین صحبتش به حضار برنامه این حرفهای جالب را گفت:
“سالها قبل در همین تالار هنرمندان مشهور روسی از جمله نتاشه کنسرت می داشتند، و امروز خورسندیم که برای نخستین بار دو عالم مسلمان روسی را اینجا باخود داریم”.
او راست می گفت، ۳۸ سال قبل زمانیکه عساکر اتحاد شوروی به افغانستان حمله کردند، با زور و فشار درصدد روسی سازی کشور ما شدند، می خواستند مانند آسیای میانه افغانستان نیز مستعمرهٔ شان گردد.
برای اینکار از آوردن رقاصه ها گرفته تا زندانی کردن و کشتن سعی کردند ولی؛ در برابر همهٔ این تلاشها ملت ما در یک صف ایستاده و با یکصدا نه! گفتند.
اما؛ جبهه گرفتن ملتِ مثل افغان خیلی ساده نبود، چون کمتر افغانِ پیدا میشد که با جنگ و رویارویی آشنایی خوبی داشته باشد، اکثریت مطلق افغانها زندگی خیلی آرامی داشتند و ازهمینرو هم، هر کس مصروف زندگی شخصی اش بود و در معاملات دیگران مداخله نداشتند.
سیاستمدار با سیاستِ خوبش در تلاش اقتدار سیاسی کشور بود، علما در تلاش بیداری ملت، تاجر در فکر تجارت و همینگونه هر فردی مشغول انجام وظیفه اش بود بدون مداخلت یا کارشکنی در امور دیگران، باوجود اینهمه در سطح منطقه و جهان افغانها ملت آرام و بی غرض بودند.
برای چنین ملتِ آمدن قشون سرخ شوکه آور بود، چون آنها از روزگار بدِ قفقاز، بخار و سمرقند و…. نسبتاً آگاه بودند.
ولی؛ جبر و زور چنانکه همیشه انسانها را بیدار ساخته و برای دورنمودن فشار آمادهٔ شان کرده است، ظلم و ستم عساکر روسی و مزدوران داخلی شان ملت ما را واداشت تا خاموش ننشینند و بپاخیزند، همین بود که مرد و زن، پیر و جوان سربلند کردند، سینهٔ خود را سپر کرده از ارزشها، مقدسات و سرزمین خود دفاع کردند.
گزاف گویی نیست اگر گفته شود هر افغان درین نبرد نا برابر نقش اسطوره و قهرمان افسانوی را بازی کرده است!
افغانها با دستان خالی در برابر لشکری که مجهز با پیشرفته ترین وسایل جنگی بودند مردانه ایستادند، همه چیز خود را ازست دادند حتی که بیش از دو میلیون در دفاع از وطن و ناموس با فدا کردن سرِ خود درس غیرت و مردانگی را به جهان دادند و نامِ نیک از خود بجا گذاشتند!
همین جانفشانی ها و حماسه آفرینی ها بود که توانست ابرقدرتِ مثل اتحاد جماهیر شوروی را به زانو در آورد، پارچه پارچه اش کند و مجبورَش بسازد تا شیوهٔ تعامل با افغانها را بداند و اینجا دیگر سخن از زور و فشار نیاورد.
مطمئناً شش جدی آغازِ پایان اتحاد شوروی بوده است.