نجم، روح خجسته در پیکر شکسته وطن
نویسنده: امین الله حقانی
فرزند نو تولد این سرزمین، هنوز کودکی اش را سپری می کند و تا هنوز هفت ساله نشده است تا به مکتب قدم بگزارد، اما چنان محبت و مهرورزی به علم و دانش در ذرات بدنش، عجین شده است که با الهام از رویداد تاریخی «حرا» و صدای بیدارگر «إقرأ» دل به دامان دانش سپرده وبه سرعت نور، محبتش از اقالیم و مرزها گذشته است.
کتله ای از فرزانگانی که کشور شان را مادر خود می پندارند و شیفته و آشفته عطوفت و خدمت آن اند، هنگام سختی پیدا می شوند اما در وقت امتیاز گیری غیرحاضراند، در امور اجتماعی، پیش از همه حضور می یابند و پس از همه باز می گردند، رضاکار بودن را عبادت تلقی می کنند و جزء فرهنگ زندگی، قلب های سرشار از محبت و چهره های منور از اخلاق که از بودن در جوارشان، احساس آرامش خواهی کرد، چیزی که در میان شان هرگز نخواهی یافت، تعصب است و چیزی را منفور تر از آن نمی شناسند، از هرجای ایکه هستند یک چیز می گویند و یک برنامه کاری دارند، با آنکه هنوز به بزرگ سالی نرسیده اند، اما بزرگ منش اند و به وسعت و عظمت جهان فکر می کنند، برایم سوال بر انگیز بود که چه گونه جوانانی از کوه پاره های دور این سرزمین و از هر قوم وقشر، چنان باهم می آمیزند که دیگر فاصله ها را می شکنند و گویی همه از یک پدر و مادر به دنیا آمده اند، بلی درست فکر کردید آنان همه انسان ها را زاده یک پدر می دانند و بنده یک خدا و نقطه وصل آنان از همین جا آغاز می شود و به اخوت ایمانی منتهی می گردد.
آنان هنوز در حال تمرین هستند تا بتوانند فرزند خوبی برای مادر شان باشند و شاید در محک حوادث روزگار گاهگاهی بلغزند و برخیزند اما نمی خواهند برگردند، آنان همانند ستارگان آسمان در تاریکی ها نور می آفرینند، این ویژگی ها ویژه افراد محدود به آنان نیست و بسیار اند کسانی که چنان اند و هر کس چنین بود همان نجم این وطن بود.