با پیشوایِ بزرگ مان
نوشته: محب الدین الخطیب
ترجمه: عبدالرحمن عزام
هرگاه نیرو و توانم در زمینه ی دعوت، به سستی می گراید و تسلیمی و سَر خَمی را به جریان اسلامی مفیدتر می پندارم، با روح و عقل خویش به زندگی پیامبر صلی الله علیه وسلم، الگو و مقتدای بزرگ خویش بر می گردم، خاشعانه و به دید احترام، در مقابلِ سالیانی از زندگی مبارک شان می ایستم که به معالجه ی اخلاق قومش مشغول، و بر آن بود تا ایشان را برای حملِ مشعلِ فضیلت و بزرگمنشی و هدایت، آماده و به سوی رهنوردی در این مسیر به کرانه های دنیا، بفرستد. و این سالیانی اندک و انگشت شمار بود که با سپری شدنِ آن، دعوت اسلامی به جریان بزرگ و مؤثری تبدیل شد که آوازه اش شهره ی آفاق و خوبی هایش، نقل مجالس شد. تا جایی که همه ملت ها و ملیت ها از باورها و عبادت ها چه که از زبان ها و خوی و عادت های خویش دست می کشیدند تا در زیرِ پرچم و لوای اسلام در آمده و در آفاقی جدید از زمین، ندای «حی علی الفلاح» سر دهند.
در کوه و غار حراء
روزی که به مکه داخل شدم، نخستین چیزی که خواستم بشناسم، کوی حراء و خانه ی ارقم بود. کوهی که پیامبر صلی الله علیه وسلم بهترینِ آفریده های الهی در آن با وحیِ حق، مورد خطاب قرار گرفت. و خانه ی ارقم بن ابی ارقم مخزومی هم تا هنگام رسیدنِ تعداد مسلمانان به مرز چهل تن، پناهگاه پیامبر صلی الله علیه وسلم و یارانش بود. و اولین صفِ جهاد از همین افراد ساخته شد که در راه اعلای کلمة الله قد علم نمودند.
بر بلندای قله ی کوی نور ایستاده و تیر نگاهم را به آفاق و اطراف و اکناف به گردش و چرخش در آوردم که فقط کوهی خالی از مردم به چشمم خورد. کوهی که از شور و غوغای انسان ها دور و از دسیسه ها و بدی ها و زشت کاری های شان، راحت بود. این کوهی بود که خداوند چنینش گردانیده بود.
به غار داخل شدم و لحظه ای دور از یاران و همراهانم در آن، خلوت گزیدم. و با خود فکر می کردم که پیامبر صلی الله علیه وسلم در چه وسعت نظر و گستردگی فکری ای قرار داشته است که امیدوار آن بوده تا خداوند متعال کلمه ی «لااله الا الله» را در تمام روی زمین، شایع و منتشر بگرداند. و ارواح سکان این زمین را از پستیِ عبودیتِ بندگان و بردگان و جمادات، به فراز توحید خالصی بلند ببرد که جز آن، به عقل و پندارِ بشر، لایق و سزاوار و در خور نباشد. و اینکه امت های روی زمین از خرافات و باورهای دروغین و خست ها و مکر و فریب های خود دست کشیده و با اسلام به امت راستی و رحمت، ایثار و بخشش، و عمل و جهاد و اصلاح، تبدیل شوند.
در این غار، وحی الهی بر قلب بنده و پیامبرش محمد صلی الله علیه وسلم فرود آمد. و از همین غار نور هدایت منتشر شد و با نور آن، دل مردمی که در شمار انسان ها نمی آمدند، نورانی و روشن شد. و به زودی این نور در دلِ همگان در خواهد آمد درست آنگاه که امت محمد بتوانند به او تأسی جویند و به سوی ندای امر به معروف و نهی از فساد و منکرِ او، رهسپار شوند.
در خانه ی ارقم
به خانه ی ارقم در کنار کوه صفا داخل شده و با خود گفتم، اگر خداوند می خواست که برای دعوت پیامبرش محمد صلی الله علیه وسلم، دل های همه ی اهل زمین را نرم کند، همه ندای او را اجابت نموده و در مدت چند شب، دعوتش را می پذیرفتند؛ اما این تلاش چندین ساله و عدمِ هدایتِ درحال، درسی از زندگی پیامبر است که بر مسلمانان لازم است تا آن را فراگرفته و بدانند: «درویدنِ کشت را فقط کسی سزاوار است که روزی بذری پاشیده است و نتیجه از آن کسی خواهد بود که زمینه ی به دست آوری آن را فراهم نموده است.»
و وای بر کسی که از امر دعوت به این علت پای پس می گذارد که اهل زمان از استجابت و قبول دعوت، سر باز می زنند و آن را نمی پذیرند. این شخص با چنین پندار، خود را به نادانی می زند. به واقعیت امر، آنچه از مشکلات و سختی هایی که پیشوای بزرگ ما صلی الله علیه وسلم در راه دعوت با آن برخورد نموده است، هرگز مشکلات دعوتگرانِ امروزی به آن نمی رسد و این با آن هرگز قابل مقایسه نیست.
پس چه باید کرد؟!
دعوتگران امروزی که وارثین پیامبران اند، باید خود را مورد محاسبه قرار دهند که در راه خدا، به کدام آزار و اذیت برخورده اند؟ و در راه اعلای کلمة الله چه چیزی را بذل نموده و به مصرف رسانیده اند؟ و به کدام خوی از اخلاق پیامبر صلی الله علیه وسلم و یارانش رضی الله عنهم خود را آراسته اند که نمونه ی خوبی از نیکویی شده و دیگران را به سوی اسلام خویش آزمند گردانیده و سبب باور و روی آوری شان به آن شوند؟!
هیچ امتی بسان ما امت مسلمان به تاریخ خود بدی روا نداشته اند. ماییم که به تاریخ خویش بدی روا داشته و نگاه چشمان بصیرت و بصارت خویش را از موقف های بزرگ در سیرت پیامبر صلی الله علیه وسلم و زندگی بزرگانی همچون صحابه و امامان و مجاهدین رحمهم الله که به رهنمودهای پیامبر هدایت یافته اند، گرفته و نیم نگاهی به آن ننموده ایم. شاید همین ناحیه در دیوار قلعه ی ما، فراخ ترین جایگاهی است که ضعف از آن بر ما وارد و ما را با سستی و انحلال و نابودی روبرو گردانیده است. ما از عدمِ نصرت و یاری خویش، شکایت می کنیم؛ اما دوست نداریم سنگینی مسؤولیتی که از این جانب بر دوش ما گذاشته شده است، به خاطر و دلِ ما بگردد. با فخر و افتخار، انتشار و پخش و نشر دعوت در صدر اسلام و قرن های نخستین را که همچون معجزه به شمار می رفت، یاد آوری می کنیم و هر گاه کسی برای مان بگوید که انتشار اسلام در زمان کنونی نیز به همان سرعتِ صدر اسلام امکان پذیر است اما مشروط بر اینکه شما با اخلاق و زندگی خویش دیگران را به سوی آن دعوت بنمایید، ما به سرعت گفته ی او را قطع نموده و با تعاهد و همدستی از جا بلند می شویم تا حسن ظن و گمان نیک آن شخص را در باب خود، همانطور نگه داریم. همه می گوییم که پیامبر صلی الله علیه وسلم، بزرگترین الگوی ماست و همه در کتاب خداوند متعال این آیه را می خوانیم که می فرماید: «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ/ سرمشق و الگوي زيبائي در (شيوه پندار و گفتار و كردار) پيغمبر خدا براي شما است» [احزاب: 21] و همه می دانیم که موانع و مشکلاتِ امروزی در راه قرآن، نسبت به موانع آن روز که پیامبر و یارانش در خانه ی ارقم گرد آمده بودند و بر ثبات در راه حق تا پای جان، عهد می بستند، چیزی شمرده نمی شود. و نزدیکترین مقایسه ی امت امروزین ما با صدر اسلام فقط همین است که ما امروزه میلیون ها انسانیم که قرآن را تلاوت می نماییم؛ حالانکه آنان آن روز شمارِ شان کمتر از چهل تن بودند.
اما امروزه آن اخلاق کجاست…؟