سید نام فرا تر از مرزها! :
بعد از تضعیف جهان اسلام و اوج گیری قدرت غرب مخصوصاً اروپا، با گذشت هر روز دامنه استعمار وسیع تر شده و استعمار گران، دروازه های مشرق زمین را میکوبیدند. اما متاسفانه ملت این مرزوبوم چنان به خواب عمیقی فرو رفته بود که گویا آب بر آبی نمی جنبد؛ خرافات، فخر فروشی ها و بزرگ منشی ها، عقل و هوش را از آنها گرفته بود.
اروپا که در این مرحله حساس تاریخی با علم، مدنیت، بیداری و قوت خود وارد صحنه شده بود از این فرصت استفاده عمظی برد. که در نتیجه این سرزمین را تکه و پارچه نموده یکی را بعد دیگری به استعمار خویش درآورد و لقمه های لذیذی را از سفره پهن شده مشرق زمین چنان به کام های شان فرو می برد، گویا که مهمان خواسته شده باشند.
همین بود که بعضی از جنبش های فکری و بعضاً هم با احساس و انگیزه درونی شان در سرزمین شرق قدم به صحنه میگذارد. اما این جنبش های فکری همه در دوراهی قرار گرفته بود و نمی توانست سد راه استعمار و استعمار گران واقع شود و با گذشت هروز استعمار گران همچو گرگی بر رمهء حمله ور می شد. در این مقطع حساس سرزمین شرق برای رهایی از چنین گرگ های درنده نیازمند شخصیت های متفکر و مبارز بود، تا ملت به خواب خفته این سرزمین را بیدار نماید. که با گذشت هروز شماری از شخصیت ها و پیشوایان مصلح و متفکر را بسوی خود میکشاند. که تاثیر بسزایی در تحولات و انقلاب ها داشت. همین بود که شخصی به نام سید جمال الدين افغانی پا به صحنهء هستی گذاشت و آنانیکه چشم به راه چنین آرمانی بودند، انتظار شان پایان یافت.
سید در نیمه دوم قرن نزده می زیست و همان کسی بود که برای هدایت و رهبری نهضت بیدادگری اجتماعی و به حیث یک اندیشمند مؤمن و ایثار گر مخلص آستین بر زد و در سدد تامین اهداف این نهضت همت گماشت و در راه تحقق آن به هیچ چیزی دیگر التفاتی نکرد.
سرزمین که از لحاظ علمی عقب مانده و دچار بردگی سیاسی، عصایی نداشت تا اینکه خویشتن را از حفر ها نجات دهد. با نصرت و رحمت الهی، حکیم افغانی توانست در بدن داغ دیده ملل مشرق زمین مرحمی را زیر عنوان بیدادگری و زندگی نوین گذارد. همین بود که مردم را به حرکت و جنبش ها وا داشت، عقل ها را بیدار کرد و ملل را وا داشت تا مسئولیت فردی که شامل شان می شد برای تأمین آزادی شان اقدام کنند.
بنابراین رسالت و قیادت سید افغان مبنا و اساس نهضت بیدار گری را تشکیل می دهد. سید در زندگی خود یک مصلح دینی و یک فیلسوف حکیم و زعیم سیاسی بود. دارای زعامت روحانی، اندیشه و سیاست بود و هر سه را دوشادوش هم پیش میبرد.
از لحاظ زعامت دینی، مسئولیت اصلاح و تجدید را پذیرفته بود و همواره برای تحقق آن تلاش می ورزید. همان گونه که مارتین لوتر برای جهان مسحيت همین نقش را ایفا کرده بود، سید افغانی از امت اسلامی چنین توقع می نمود و میطلبید تا حقیقت اسلام را دریابند و به مبادی استوار و فطرت سلیم آن که در آغاز ظهور وجود داشت، چنگ زده و خرافات و فرهنگ های وارد شده و تحمیلی که سبب عقب مانی و فاصله از ارزش های اسلامی میشود بدور اندازد.
از لحاظ اندیشه سید افغانی همان وظیفه را ادا کرد که در اروپا فلاسفه اندیشه مانند : ژان ژاک روسو و منتسکیو انجام داده بود، برای روشن ساختن اندیشه ها و ذهنیت ها کوشید و افکار و ایده هارا به سوی حقایق سوق داد و عقل ها را از قیودات جمود فکری و تقلیدی رهایی بخشید.
از ناحیه سیاسی در نفس ها روح عزت و کرامت دمید و آنها را به ارزش های آزادی آشنا کرد و نهال جنبش های ملی و اسلامی را در سرزمین مختلف شرق غرس نمود و با آب آزادی، آبیاری کرد.
سید در سرزمین شرق چنان عرفی را بجا گذاشت و چنان تفکری را اساس گذاری کرد که پیشوایان سیاسی غرب مانند : واشنگتن، مازینی در آن سرزمین انجام داده بود.
در فرجام باید گفت : نهالی را که سید غرس کرده، میراثی را به ارث گذاشته و یا عرفی را که به عنوان هدیه در سرزمین شرق معروف کرده بود، هنوز که هنوز است، نهالش سبز، میراثش پا بر جا، عرفش معروف و اندیشه اش در ذهنیت ها باقی بوده و می باشد.
( سید، اندیشهء که فرا تر از جغرافیا و نژاد اندیشید)
الف خان عاطف
عضو نجم تخار