شهید امام حسن البناء ؛ از کجا، تا به کجا:
بیایید معرفت اندیشه و تفکر قرن معاصر را بار دیگر تازه نماییم:
قلم برداشتن و نویشتن پیرامون شخصیت، مبارزات، ایثار و فداکاری های امام شهید، کاریست بسا بزرگ؛ و نمی شود با چند صفحه خلاصه کرد.
برای اینکه توانسته باشم معرفت زنده یاد و اندیشه بیدار گر را بار دیگر تازه نمایم؛ خویش را مکلف دانستم گوشۀ از زندگی و واقعات گذشتة امام شهید را به رشته تحریر در آورم.
هنگامیکه وضع کشور های اسلامی را مطالعه و برسی می کنیم، می بینیم که هیچگاه از تعرض و تجاوز قدرت های بزرگ و ستمکاران شرق و غرب در امان نبوده اند و خصوصاً بعد از سال 1342 هـ ش (1909) م که خلافت شکوه مند و عظیم اسلامی بر اثر فتوی مفتیان گول خورده و نادان سقوط می کند و دشمنان اسلام ستیز می دانند که دیگر هیچ یاور و مدد گاری در سراسر جهان باقی نمانده است؛ فلهذا از هر سمت و سوی با نظام و مرام های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و …. به کشور های اسلامی آغاز به یورش کردند و متأسفانه مسؤولین کشورهای اسلامی نظام حیات بخش اسلام را رها و از قوانین استعمارگران شرق و غرب با کمال وقاحت و بی شرمی استقبال می نمایند و مردم مسلمان را درظلمت و تاریکی جهل و نادانی نگه داشته و آنان را به زور، زر و تزویر به پیروی از نطام های غیر الهی مجبور نموده و شخصیت های اسلامی را اعم از روحانیون متعهد و تحصیل کرده های روشنفکر و با ایمان را مورد حمله و ضرب و شتم قرار می دهند تا آنجا که از یک سخنرانی روشنگرانه مذهبی و مقاله دینی گرفته تا سرحد اندیشه و تفکر؛ همه و همه مورد یورش و تهاجم قرار گرفته و به زندان ها شکنجه شدند و تا اینکه باعث مرگ و شهادت شان گردد.
در چنین روزگار اسفباری در اکتبر 1906 م مطابق با 1285 هـ ش در روستای محمودیه مصر کودکی بنام حسن الینا دیده به جهان می گشاید و پدرش شیخ احمد بن عبدالرحمن البنأ فقیه و مفسر متبحر که برای امرار معاش روزی چند ساعت در بازار ساعت سازی می کرد.
این فرزند خردمند اسلام در آغوش تربیت و تعلیم چنین پدر مهربان و دلسوز قرار می گیرد و از کردار، رفتار و اخلاق او متأثر می شود، قرار گفتار روحانی مبارز و دانشمند بزرگ اسلام شیخ محمد حامد « ان المسلمین لم یروا مثل حسن البناء منذ مئات سنین» « مسلمانان از صدها سال است شخصی مثل حسن الناء ندیده است».
به هر حال امام شهید تعلیمات دورة ابتدایی و متوسطه را به پایان می رساند و سپس در دانشگاه معرف دارلعلوم قاهره که یکی از بزرگترین مراکز علوم جدیده در مصر است ثبت نام می کند و پس از پایان تحصیلات دانشگاهی در وزارت آموزش و پرورش به استخدام می شود و در طول این زمان با چشم های دور نگر و فکر دور اندیش خویش مشکلات جهان اسلام را مطالعه و ارزیابی می کند و مهمترین آنها را چنین تشخیص می دهد:
1ـ جهالت همه جانبه بوده و مسلمانان از نظام و تعلیمات اسلامی و از کاروان علم و تمدن عقب مانده.
2ـ جدای و تفرقه مسلمین به عناوین مختلیف و گوناگون مانند: قومی، حزبی، گروهی، مذهبی و …
3ـ نفوذ استعمار غربی و شرقی در جهان اسلام و تعطیل قوانین اسلامی و جایگزینی قوانین ساختگی در دادگاه های کشور های اسلامی.
4ـ ظلم و ستم و استبداد جنایت و خیانت حکام کشور های اسلامی بنام اسلام.
5ـ سکوت یا همکاری بسیاری از علماء اسلام با مسؤلین مزدور و دست نشانده کشور های استعماگر.
امام شهید برای علاج این همه دردهای مهلک در سال 1928 م با شش تن از یاران متعهد و جانباز خویش سازمانی را بنام اخوان المسلمین در شهرستان اسماعلیه مصر پایه گذاری می کند. سازمانی که در باره آن مفکر بزرگ اسلام علامه سید ابوالحسن علی ندوی یکی از بزرگ مردان تاریخ معاصر در مقدمه تحریک اخوان المسلمین ( اثر نویسنده مصری محمد شوتی زکی) می فرماید: که « اخوان المسلمین سازمانی است لا یحبهم الا یبغضهم الا مؤمن ولا یتغضهم الا منافق: کسی که در دل ایمان دارد اخوان المسلمین را دوست می دارد و کسی که در دل تفاق دارد با سازمان اخوان المسلمین بغض و عداوت می ورزد»
امام حسن البناء با تشکیل دادن این سازمان سعی کرد تا مسلمین جهان مجدداً بسوی نظام اسلامی باز گردند، خرافات و انحراف عقیدتی و فکری را رها سازند، مؤمن کامل و مکتبی باشند و با علوم و فنون جدید امروز مسلح گردند و با قدرت های مثلث شوم زور فرعونی و زر قارونی و تزویر بلعم باعورانی مبارزه نمایند و علیه هر گونه ظلم و استبداد و استعمار قیام کنند، تا به استبداد داخلی و استعمار خارجی اعم از استعمار سیاسی، نظامی، اقتصادی، فرهنگی و … پایان بخشند.
وحدت و همبستگی دین و سیاست را از نظر شرع مقدس اسلام بفهمند و همیشه در امور سرنوشت ساز کشوری دخالت نمایند، تا در کشور های اسلامی مسولین مزدور و منافق مسلمانها، قلع و قمع گردند. و سرنوشت جامعه اسلامی مجدداً بدست مسلمین باز گردد، سر انجام در سال 1948 م مصادف با 1327 هـ ش در جنگ اعراب و اسرائیل سازمان اخوان المسلمین دستور بسیج عمومی را صادر می کند و تمام مردم تحت فرماندهی سازمان اخوان المسلمین علیه اسرائیل جهاد را آغاز نموده و مردم مسلمان با چشم های خویش فداکاری ها و جانبازی ها و شهامت کفر ستیز اخوان المسلمین را مشاهده می کند.
بنابر این محبوبیت سازمان بطور چشم گیری در میان مردم مسلمان عرب افزایش می یابد و استعمار گران بیگانه و هیئت حاکمة خاین و مزدور مصر، از نفوذ و گسترش روز افزون سازمان به وحشت می افتند، زیرا در می یابند که با وجود سازمان اخوان المسلمین، بهره کشی و سودجوی و حاکمیت شان بر جهان اسلام مخصوصاً در مصر در معرض خطر قرار گرفته و دارد رو به زوال می رود. لذا برای ریشه کن نمودن این نهضت جدید و تازه و نابود ساختن حرکت توحیدی و خاموش کردن ندای آزادی بخش اسلام به دستور توطئه گران شوم انگلستان – آمریکا – فرانسه – و شوروی و به موافقت شاگرد مجرب و کارآموز ابلیس شاه فاروق خون آشام در بعد از ظهر روز چهار شنبه هشتم دسامبر 1948 م نخست وزیر جلاد و معدوم مصر نقراشی، انحلال سازمان اخوان المسلمین و مصادره ی تمام اموال و دارایی و دستگیری اکثر اعضای سرشناس آن را صادر و در رادیو اعلام می کند و در مورد انحلال سازمان آقای محمد علی تقوی مؤلف شگوفایی انقلاب اسلامی در مصر این چنین اظهار نظر می کند. « عامل اصلی تصمیم دولت مصر در مورد انحلال سازمان اخوان المسلمین نگرانی استعمار گران بیگانه و هیئت حاکمه از افزایش محبوبیت و نفوذ سازمان بدنبال کارنامه ی درخشان و افتخار آمیز آن در جنگ با اسرائیل بود.(ص116) و نیز در جای دیگر می نویسد. عامل اصلی انحلال سازمان، ترس و نگرانی استعمار انگلیس و شوروی و سایر دول استعمار گر از نضج گرفتن یک نیروی سازمان یافته ی اسلامی در جهان عرب است و دیگر اینکه زمینه سازی دولت مصر برای آغاز مذاکرات با انگلیس و اسرائیل بود و آنان پی می بردند که اخوان المسلمین این اقدام را تحمل نخواهد کرد.
اینجاست که در نهم دسامبر دستگیری اعضای اخوان المسلمین در سطح وسیع و گسترده ای شروع و تمام دارایی آنان مصادره می گردد. امام حسن البناء به همرای دستگیر شده گان سوار موتر می شود ولی پولیس او را از موتر پایین می کند. امام شهید صراحتاً به پولیس می گوید: « انتم تقتلوننی بعدم القبض علی» شما مرا دستگیر نمی کنید تا مرا بکشید». و نیز جند روز پیش از شهادتش در سازمان جوانان مسلمان گفته بود که: شبی حضرت عمر فاروق رض را در خواب دیدم که بالای سرم تشریف آورد و به آواز بلند فرمود:
« ستقتل یا حسن » ای حسن تو به زودی شهید می شوی ». من از خواب بیدار شدم و از خوشحالی تا طلوع فجر نخوابیدم و مشغول به خواندن نماز تهجد شدم.
امام می دانست که جان او در خطر است، ولی با کمال شهامت و بی پروایی از مرگ نمی ترسید و به افشاگری مسؤولین کافر مسلمان نما می پرداخت.
چند روز قبل از ترور ناجوان مردانه ی امام شهید موتر و اسلحة کمری وی را مصادره می کند، راننده و برادران او را دستگیر و رهسپار زندان می شود و به دستور فرعون قرن بیستم شاه فاروق زبون، سازمان امنیت مصر برای ترور و شهادت مصلح بزرگ، به طور دقیق برنامه ریزی نموده و در ساعت 8 بعد از ظهر 12 فبروری 1949م هنگامیکه امام پس از پایان سخنرانی از دفتر سازمان جوانان مسلمان خارج و سوار تکسی می شود و در یکی از خیابان های پر جمعیت و بزرگ قاهره از موتر سازمان امنیت مصر چندین تیر به سوی امام شلیک می شود و این ستاره ی درخشان در بیمارستان بدرجه ی رفیع شهادت مشرف می گردد. «انا لله و انا الیه راجعون».
الف خان “عاطف”