نوشته: میر آقا ثابت
هر روز که به میلاد پیامبر بزرگ اسلام نزدیک تر میشویم بازار ها رنگ عوض می کنند و افرادی را می بینیم که به شکرانه این نعمت بزرگ خداوند روزه میگرند. انجمن ها ونهاد های اسلامی کنفرانس های در مورد زنده گی پیامبر بر گزار می کنند، دوکانداران و کسبه کاران با پارچه های که در توصیف و نصایح پیامبر نوشته شده است محل کار شان را مزین می کنند. خیمه های برای جمع آوری کمک به برگزاری خیرات های عمومی به این مناسبت بر پا میشود.
در جاده بهزاد، جایی که محل کارم است مراکز تجارتی نمایندگانی برای خود انتخاب کردند تا به مناسبت روز تولد رسول الله صلی الله علیه وسلم برنامه ی برگزار کنند.
این شور و شوق ها مرا یادی خاطره ی می اندازد، روزی با یکی از دوستانم به کوهنوردی رفته بودیم، در فراز یک کوه مرتفع، متن بزرگ و زیبایی خود نمایی میکرد، و قتی نزدیک شدیم، همان متن نام پیامبرعظیم الشان مان صلی الله علیه وسلم بود.
اشک در چشمانم حلقه بست و در درونم صدایی فریاد زد، کی ها بودند که میگفتند، محمد تو ابتری و نامت فراموش میشود؟
کجایند آنهایی که میگفتند، محمد ازیاد ها می رود؟
یاد آنها را کی می کند؟
کی به یاد آنها اشک میریزد؟
کی به شوق تولد شان برنامه و کنفرانس میگیرد؟
کی به یاد شان صدقه میدهد؟
کی عاشق نام شان است؟
کی بزرگترین آرزویش دیدن مرقد آنهاست؟
آن کیست که همهء عمر از جوانی تا پیری تنها در آروزی فقط به خواب دیدنش سپری شود؟
نه هیچ کس نیست جز تو!
ای رسول خدا
همه فراموش شدند، همه نام های شان ننگین شده؛ اما تو ستاره قلب بهترین ها هستی و خواهی ماند!
دیدار تو آرزوی بهترین انسان ها هست و تا ابد سرمشق و الگو انسان ها خواهی ماند.
ای رسول خدا
من یکی از کمترین امتیان شما هستم و از خاک افغانستان ولایت هرات برایتان صلوات می فرستم و بزرگترین آرزویم درخواب دیدن تان است و از خدا میخواهم مرا توفیق بدهد تا لیاقت بنده گی او وشفاعت شما را داشته باشم