نجم

مدنیت مادی در ستیز با ارزش های معنوی

 رحیم الله سیرت

 استاد دانشگاه بدخشان

اگر ما تاریخ گذشته و معاصر اروپای جدید را مطالعه نموده و به مداقه بگیریم، دریافت خواهیم نمود که مدنیت مادی کنونی اروپا با آنکه سایه اش کره خاکی را در نوردیده و فضاء را تسخیر کرده است، اما در مقابل، ارزشهای معنوی خانوادگی و روابط اخلاقی که نقش کلیدی را در تشکل یک جامعه ی کاملا مطمئن و آرام ایفاء میکنند روز به روز چیدمان بستر دارد، و عنقریب رو به سقوط است.

حتی زمانیکه ما زندگی فردی و اجتماعی آن جامعه را مشاهده میکنیم، می بینیم که روابط اکثرا براساس منافع مادی بوده و از معنویت خبری نیست، اگر اندکی از گذشته باشد، آنهم کمی از عمرش باقی مانده  و در آستانه زوال است.

مثلا در یک خانواده خانم با شوهر، پسر با پدر، برادر با برادر اصلا زمان کافی برای باهم بودن در فضای گرم کانون خانوداه، عطوفت، عشق و محبت، صله رحم را ندارند؛ و دیگر اقارب که در گورستان فراموشی مدفون اند.

و در روابط اجتماعی هم متزلزل هستند و به دلیل عدم  امنیت درونی(مومَن بودن) و از بس که معتقد و متکی به لذایذ و غرایز، مال و منال و زرق و برق دنیا اند که با از دست دادن شغل و کار شرکتی، دفتری و اداری خود، دست به خود کشی میزنند.

سرایت این پدیده منفی در تحول زندگی به کشورهای اسلامی:

نکته قابل توجه و هشدار و زنگ خطر اینجاست که این پدیده مادی گری محض به کشور های اسلامی هم درز انداخته و رسوخ پیدا کرده، و فضای خانوادگی و اجتماعی ما را هم از طریق زمین و هوا  اشغال نموده است.

به ویژه در کشور عزیزمان افغانستان که تاریخچه ی از رشادت ها، قهرمانی ها، مجاهدات و فتوحات اسلامی را در بطن تاریخ ثبت دارد، ‌امروزه در جای جای آن و حتی در مناطق بومی که از مدنیت مادی هم آنچنانی خبری نیست تا تحت تاثیر قرار گیرند، این پدیده منفی شکستن حریم ارزشهای اخلاقی به وفور دیده میشود، مُشت نمونه خروار: من خبر دارم که پسر پدر خودرا در سنین کهولت اش اتاق غذا و خوابش را همچون حیوانات جدا ساخت؛ حتی حالت ریش سفیدی اورا هم رعایت نکرد، و نتیجتا در سرمای زمستان به دلیل گرسنگی شدید و سردی هوا جان شیرین خود را از دست داد.

و مادری را دیدم که بخاطر سنوی خود از طرف فرزند دلبندش کتک خورد و منجر به جدایی اش شد. و از این قبیل نمونه های رذائل اخلاقی… .

هر روز فساد اخلاقی، قتل، سرقت، اختطاف، و ده های جرائم دیگر دامنه اش گسترده، زمینگیر و همه گیر شده است.

از یک طرف مرض کشنده دیگر بنام رسانه های گروهی و اطلاع رسانی:

طوریکه مبرهن است این وسایل از مظاهر تمدن مادی محسوب میشود، در حقیقت مثل کروز و موشک دوربردی است که قلوب ایمانی و رفتار اخلاقی جوانان را عین صید مورد هدف پرتاب تیر خود  قرار داده و همه نیرو و  هزینه و وظیفه خویش را در ترویج فحشاء، بد اخلاقی، بدحجابی و برهنگی، و دراندن پرده حیاء از روی زنان مسلمان و  دختران جوان و کشانیدن آنها به اماکین عمومی و استفاده آنها به مثابه کالای تجارتی درد دیگریست در پیکر جامعه افغانی ما ایجاد کرده اند. در حالیکه متاسفانه کارگردانان آنها خود جوانان مسلمان است.

و حتی در این رسانه ها ساعتی را برای خطابت علماء و روحانیون واقعی مسلمان در نظر نمیگرند و اندکی هم که باشد توصیه های ایراد نمیشود که جهت تداوی عیوب و امراض فوق و مکروب های تزریق شده غربی ها، مرهمی باشد.

در نتیجه:

متوجه میشویم که دانشمندان ما در عرصه انجام رسالت الهی تقصیر نموده و یا بنابر مشکلاتی نتوانسته اند که فکر درست اسلامی و ارزشهای ولای اخلاقی را به مثابه ادویه جات انتیبیوتیکی در پیکر و ذهن جوانان مسلمان تزریق نمایند.

عدم مسئولیت پذیری جوانان:

نوجوانان و جوانان مسلمان هم از مسئولیت اصلی و رسالت الهی که خط مشی زندگی سعادتمند خود و جامعه اسلامی را تعیین میکنند، رها نموده همچون جوانان اروپایی بسوی مادیات دنیا که خداوند متعال آنرا متاع قلیل خوانده  است در حرکت اند.

مسئولیت روحانیون:

در این برهه ی از تاریخ اگر علماء و روشنفکران متدین اسلامی به حالت انفرادی و اجتماعی مردم مسلمان افعانستان توجه جدی ننمایند؛ بعید نیست که در آینده نزدیک به سرنوشت اروپایی ها گرفتار خواهیم شد.

و باید علماء و روحانیون واقعی آگاه به پا خیزند و به توصیه رهبران و کسانیکه در راس دولت قرار دارند بپردازند تا در قبال رعیت مسئولانه رفتار کنند.

که در آن صورت است که شاهد یک جامعه متمدن در هر دو عرصه معنوی و مادی خواهیم بود و نیز میتوانیم به اخوت، اتحاد و امنیت و رفاه دائمی دست پیدا کنیم.!

در اخیر آخرین وصیت سلطان محمد فاتح را قابل ذکر میدانم که به فرزندش گفت: “هدف ما، و هدف دین و سیاست ما، هدایت مردم است و این دلیل پیروزی ما بر دشمنان است.”

با مهر