نویسنده: عبدالرحمن عزام
پیش درآمد
انسان، آفریده ی مطلوب خدا است، او را آفرید تا معیار شرافت و عزت بوده و در نهاد او پدیده ی ارزنده ی کرامت را به ودیعت نهاد؛ «وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ / ما آدميزادگان را (با اعطاء عقل، اراده، اختيار، نيروي پندار و گفتار و نوشتار، قامت راست، و غيره) گرامي داشته ايم» [اسراء:70]. و تاج افتخار آفرین خلافت «إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً / من در زمين جانشيني بيافرينم (تا به آباداني زمين بپردازد و آن زيبانگاري و نوآوري را كه براي زمين معيّن داشته ام به اتمام رساند و آن انسان است». [بقره:30] را به عنوان رسالتی برای احیا و پاسداری از ارزشها، بر تارک او نهاد تا صدر نشین هر بزم و بالانشین هر انجمنی باشد.
او را آفرید تا آبادی و آبادانی زمین توسط او صورت گیرد؛ «هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ الأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا/ است كه شما را از زمين آفريده است و آباداني آن را به شما واگذار نموده است (و نيروي بهره وري و بهره برداري از آن را به شما عطاء و در شما پديد آورده است) [هود:61]. و سوگند یاد نمود که این موجود را به زیباترین صورت و پسندیده ترین هیأت آفریده است؛ «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ / ما انسان را (از نظر جسم و روح) در بهترين شكل و زيباترين سيما آفريده ايم» [تین:4]. و او را در شمار و ردیف دیگر آفریدههایش نه که مقامش را بالاتر و منزلتش را والاتر قلمداد نمود؛ «وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً / و بر بسياري از آفريدگان خود كاملاً برتريشان داده ايم» [اسراء:70].
و در کنار این کرامت انسانی، برای او کرامتی برتر و شرافتی ارزنده تر نیز اهدا نمود. و آن همان کرامت ایمانی اوست. کرامتی که در امتداد کرامت انسانی او قرار دارد و مکمل آن است و ورای آن، کرامت و عزت و شرف و مقام و منزلتی نیست. و غیر آن، جز ذلت و خواری، خفت و بی اعتباری،پستی و فرومایه گی چیزی وجود ندارد.
و این عزت و کرامت، فقط از آنِ ایماندارانِ راستین است و بس؛ «وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ / عزّت و قدرت از آن خدا و فرستاده او و مؤمنان است» [منافقون:8]. و فقط در دین متین اسلام می توان آن را یافت. و هر کس جز آن راهی برگزید، «که هرگز به منزل نخواهد رسید». چنانچه خلیفهی دوم مسلمانان حضرت عمر رضی الله فرمود: «ما قومی فرومايه بوديم که خداوند به وسيلهی اسلام، ما را عزت بخشيد و هرگاه عزت را در غير آنچه خدا ما را بدان عزت داده است جستجو نماييم، خداوند ما را ذليل و خوار خواهد کرد» و در فرازی دیگر: «ما قومي هستيم که خداوند ما را به حرمتِ اسلام، عزّت بخشيده است؛ پس عزتي را وراي اسلام جستجو نخواهيم کرد». [حاکم در مستدرک].
اگر به دقت ورقهای تاریخ را یک به یک بنگریم، در خواهیم یافت که این نوع عزت و کرامت، ره آوردی بود که دین اسلام برای بشرِ غرق در ذلت با خود به ارمغان آورده و بدیشان ارزش زندگی آموخت. جعفر بن ابی طالب رضی الله عنه در پیشگاه نجاشی فرمانروای حبشه فرمود: «شاها! ما قبلاً قومي بوديم اهل جاهليت، بت ميپرستيديم و مردار ميخورديم؛ مرتکب پلشتي و فواحش ميشديم؛ صلهی ارحام را قطع ميکرديم، جوار و پناه داري را خراب مينموديم؛ قوي ضعيف را ميبلعيد، و چنان بوديم، تا اين که خداوند از ميان ما پيامبري مبعوث فرمود که نسبش را ميدانيم و به صداقت و امانتداري و عفتش ايمان داريم.
اين پيامبر ما را به سوي خدا خواند، که او را يگانه و يکتا بدانيم و او را عبادت کنيم، و آنچه را که خود و پدران ما ميپرستيدند، کنار بگذاريم و از پرستش سنگها و بتها دست برداريم. اين پيامبر به ما دستور داده است که راستگو باشيم؛ امانت را ادا نماييم؛ صله ی رحم و حسن جوار و پرهيز از محارم را بجا آوريم؛ از ريختن خون ناحق دوري جوييم؛ و به ما امر فرموده است: تا از ارتکاب فواحش و اعمال زشت، و گفتن سخن ناروا و گواهي نادرست برحذر باشيم، و از خوردن مال يتيم و تهمت زدن به زنان پاکدامن دوري کنيم. و ما را امر فرموده است: که خداي يکتا و يگانه را بپرستيم، هيچ چيز را شريک او قرار ندهيم و نماز را اقامه کنيم و زکات را پرداخت نماييم و ماه رمضان را روزه بگيريم». [یاران پیامبر، رأفت باشا، ص.10].
رسالت انسانی، باعثه ی کرامت ایمانی
کرامت ایمانی انسانِ مسلمان در گروِ رسالت انسانی اوست؛ یعنی هر اندازه او به این رسالت پایبند و در پیِ برآورده نمودنِ خواستههای آن باشد، به همان اندازه میتواند از ارزشهای آن بهرهمند شود.
نادیده نباید گرفت که این کرامت به انسان جهت جایگاه جانشینی و گزینش او برای احراز مقام پیامرسانی و دعوت، عدالت گستری و آزادگی، اهدا و اعطا شده است تا با بالاتر قرار گرفتنِ ستون ارزش او نسبت به دیگر موجودات و پدیدههای هستی، بتواند به نمایندگی از خدای جهان، بر زمین او حکمفرمایی نموده و فرمان و حکمش را جاری و ساری سازد.
هدفِ عمدهی رسالت او، در این زمان -که انسانیت با بندگی و سر خمی در آستان بت زمان (تکنولوژی و زندگی ماشینی) سر خم نموده- این است تا دست راه گم کردهگان راه انسانیت را گرفته و به سر منزل مقصود شان برساند تا نشود در میدانی به پهنای زمین، انسانی در بند اسارت انسان و موجودی دیگر اسیر، و زندگی با همه وسعت و پهنای خود بر او تنگ آید و انسان بجای عدل و دادِ اسلام، به بیداد و ستمِ بشرِ همنوع خویش، روی آورده و بدان تن در دهد.
«اين درست همان رسالتي است که مسلمانان در فتوحات نخست خويش حامل آن بودند. يکي از مسلمانان در مجلس يزدگرد، پادشاه ايران اينگونه آن را خلاصه نموده فرمود: “الله ما را فرستاده است تا کسي را که بخواهد از عبادت بندگان به عبادت خداي واحد و از تنگناي دنيا به فراخناي آن و از جور اديان به عدالت اسلام، درآوريم”».[ماذاخسرالعالم… امام ندوی، ص. 434].
و همین سر خمی انسان در پیشگاه فرآورده های ساخته ی دست خویش است که موجب ذلت و خفت امروزین او شده و سنگ پایان، پیشانی شیشه ی بلورین عمر او را می نوازد و آتش شیطنت یخ وجود کرامت او را ذوب می نماید؛ لذا بر اوست که باری دیگر به خود آید و دست در دست گذارد و با همتی بلند و قوتی سترگ، به مقابله و مبارزه با این دیو زمان و هیولای جهان، دست به گریبان شده و پشت پلشت او را به خاک ذلت برساند. و اگر درین راه، صرف توان و بذل نیرویی کند، او به حتمی پیروز از میدان به در خواهد آمد و مدال پیروزی بر گردن و نشان ظفرمندی بر بازو خواهد بست؛ زیرا این جهان مادی و زندگی بشری را رمز و رازهایی اسرار آمیز است که هر کس -بدون در نظرداشت بینش و منش- بدان دست یافت، پیروزی از آن او خواهد بود.
آری، این بود تاج عزت بخشودنی خداوند متعال که در پیِ بارِ مسؤولیت بر سرِ انسان مسلمان گذاشته است و بر اوست تا باتلاش و کوششِ خویش تا پای جان از این حیثیت و شرافت خویش نگهداری نموده و آن را به هر بهای اندک دنیوی و بضاعت مزجات نفروشد. و این خود انسان است که با کردار نیک خود، بر اصل سازنده و نهاد پاک خویش پایدار میماند و سعادت، سرافرازی و خوشبختی دو دنیا را از آن خویش می سازد؛ «وَأَمَّا الَّذِينَ سُعِدُواْ فَفِي الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ / و امّا كساني كه (به سبب انجام كارهاي نيكو) خوشبخت شده اند (وارد بهشت گشته و) در بهشت جاودانه مي مانند، مادام كه آسمانها و زمين برپا است» [هود:108] و یا هم با انتخاب مسیری نا همگون با سرشت و فطرت خویش، راه شقاوت را در پیش می گیرد و از شاهراهِ سعادت و راه مستقیم هدایت به دور شده و در گودال های فراشیب شقاوت سقوط می نماید؛ «فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُواْ فَفِي النَّارِ لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَشَهِيقٌ / و امّا آنان كه بدحال و بدبيارند در آتش دوزخ جاي دارند و در آنجا (در دم و بازدم خود) ناله و فرياد سر مي دهند» [هود:106]. و خود را از اوج عزت به قهقرای ذلت میکشاند و از مقام بالای علیین به جایگاه پست سجین، مینشاند، «ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ / سپس ما او را به ميان پست ترينِ پستان برمي گردانيم (و از زمره بدترينِ مردمان مي گردانيم)» [تین:5]
چگونه نگهدارِ کرامتِ خویش باشیم؟!
اما؛ درین میان چگونه بتوان حفاظت این ردای عزت را پاس داشت و از کدام راه و به کدام روش در مراقبت آن تلاش کرد؟!
نگهداری و پاسداشت این خلعت بستگی به معیارِ ارزش دهی و ارجگزاری بدان دارد. و هر اندازه که تلاش شود تا خود را باپیراستگی برای آن درخور سازیم؛ میتوانیم از آن بهرهمند بوده و در راهِ سربلندی خویش گام برداریم.
هرگز سر از دساتیر آن برنتابیم و به فرامین آن جواب رد ندهیم. و ندای سمعنا و اطعنا همواره زمزمهی لبان ما باشد تا یاری و مدد الهی به سراغ حال ما شتافته و درین راه ما را همراهی و همیاری نماید.
در کنارِ این؛ ارتباط مستقیم با الله متعال و دل سپاری به اوتعالی نیز درین بین تاثیر عمده را داشته و اصلی استوار و اساسی متین به شمار میرود و هر اندازه انسان خود را با توسل به دستاویزه های الهی، به او نزدیک نماید، به همان اندازه باعث شرف و عزتمندی او شده و کرامتِ ایمانی او افزون و در تمامِ عرصههای زندگی پیروز میدان آن خواهد شد.
یکی دیگر از اسباب عمده ی این خواسته، دردستانی و درمانده ی یا تعامل درست اجتماعی و رعایت آداب و اخلاق توده ای و برخورد شایان با همنوعان، همکیشان و همزیستان است که برای انسان عزت و کرامت به ارمغان آورده و او را نقل مجالس و تاج محافل میگرداند.
این فراز از زندگی پیامبر جالب و گیرا است. او که در بین مردم به نام محمد امین، طاهر و صادق یاد میشد، بعد از اینکه قرعه ی فال پیامبری به نام او زده شد و سرنوشت نجات بشر در دستان او قرار گرفت، در آوان پیامبری و آنگاه که برای نخستین بار با فرشته ی وحی و ناموس اکبر و رازدارِ آسمان برخورد نمود، «در حالى كه قلبش مى تپيد از غار برگشت و نزد خديجه رضی الله عنها آمد و گفت: مرا بپوشانيد، مرا بپوشانيد. او را پوشانيدند تا آن حالت ترس و هراس از او دور گشت. به خديجه رضی الله عنها گفت: چه بر سر من آمده، چه مى بينم؟ من از خود بيم دارم. سپس ماجرا را باز گفت. خديجه رضی الله عنها فرمود: «كَلاَّ وَاللهِ، مَا يُخْزِيكَ اللهُ أَبَدًا، إِنَّكَ لَتَصِلُ الرَّحِمَ، وَتَحْمِلُ الْكَلَّ، وَتَكْسِبُ الْمَعْدُومَ، وَتَقْرِي الضَّيْفَ، وَتُعِين عَلَى نَوَائِبِ الْحَقِّ/ هرگز، خداوند تو را خوار نمیگرداند و زبون نخواهد کرد؛ زیرا پایبند صله ی رحم، پذيراى رنج و مشقت، يارى دهنده ی مستمندان، مهمان نواز و مددكار حق و پشتيبان درماندگان هستى» (بخاری). [باده ناب (ترجمه الرحیق المختوم، ص. 108]. لذا بر اوست که با قدم نهادن بر جای پای پیامبر در تمامی عرصه های زندگی خویش طوری زیست نماید که دید و رأی دیگران نسبت به او خوب و گمان و پندارشان در رابطه به او چنین باشد تا در همه حالات چه در حضور و چه در غیاب او، دیگران به او خوشبین بوده و شخصیت او را ارج نهند.
فرجامین سخن: انسان مخلوق برگزیده ی خداوند متعال است که او را با آراستن به زیور کرامت انسانی و ایمانی، تاجدار مقام خلافت و طلایه دار مقام دعوت گردانیده است. بر اوست که با دست آویختن به آموزههای راستین دین قویم اسلام، از این جایگاه و مقام خویش پاسبانی نموده و بدان ارزش قایل شود. تا باشد در دنیا زمامدارِ رهبری زمین و در آخرت، سایه نشینِ عرش الهی و سکاندار بهشت برین او شود.
و ماذلک علی الله بعزیز