نویسنده: داکتر نصرت الله امرخیل
جنگ پدیده زشتی است که رفاه و آسایش جامعه را به چالش مواجه ساخته و افراد آن جامعه را از لحاظ جسمی، اجتماعی، شناختی و روانی متضرر میسازد و جامعه را به سوی تباهی و بدبختی می کشاند.
این مطالعه با هدف بررسی پیامد های روانی جنگ بالای جامعه صورت گرفته است، یافته های این مطالعه نشان می دهد که جنگ نه تنها اثرات ناگوار روانی و جسمی را بالای کسانی درگیر در جنگ دارد بلکه بالای خانواده های افراد درگیر در جنگ ، اسیران جنگی و جوانان که در محلات شان جنگ است نیز اثر گذار است. مشکلات و ناراحتی زیادی را سبب میشود. جنگ با آثار مخربی که دارد گذشته از آن نقش تعیین کننده و در عین حال تخریب کننده را به همراه دارد که از آن جمله تغییرات نامطلوب در رفتار و عملکرد را میتوان نامبرد مسلمأ این رفتار ها با ریشه های بنیادی که دارند، نقش بارزترین شاخصه مشکل رفتاری عنوان میشوند. از آغاز خلقت بشر تا اکنون جامعه ی بشری در گیر جنگ بوده و با گذشت زمان جنگ ها آهسته آهسته وسعت پیدا کرده و سبب بدبختی ها و مشکلات فراوان در جامعه گردیده است .
کشور عزیز ما افغانستان از جمله کشور های است که از دیر مدت به این سو درگیر جنگ است . این جنگ ها زیان ها و اثرات جبران ناپذیری بالای جامعه گذاشته است و هیچ فردی جامعه از صدمات این جنگ های خانمان سوز در امان نیست. از دست دادن عزیزان ، عضو بدن ، خانه ، اموال ، دارایی ها و رفتار های انسانی ، شکنجه ، تجاوز جنسی، اسیر شدن و تخریب زیر بنا ها فرار مغز ها و مهاجرت های اجباری از جمله پیامد های ناگوار جنگ پنداشته میشود. یکی از بخش های خیلی مهم وارزنده ی زنده گی انسان ها سلامتی انسان است که توسط عوامل متعددی مانند جنگ آسیب میبیند و مانع پیشرفت و عملکرد بهتر انسان میشود و سبب می شود تا انسان از زنده گی خود لذت نبرد.
صدمات ناشی از جنگ در بسیاری از موارد مانند تخریب زیر بنا ها به همه هویدا است اما یکی از بخش های سلامتی که شدیداً از جنگ متأثر می شود سلامتی روانی انسان است که متأسفانه اثرات آن در این بخش پوشیده مانده است و این مسأله سبب شده که افراد از این ناحیه صدمه ببیند. مهم ترین اثرات روانی-اجتماعی جنگ عبارتند از : انواع استرس های فردی و جمعی ، بیماری های روانی و شخصیتی ، گسترش روحیه انتقام جویی ، رشد انحصار طلبی و بی عدالتی ، رشد فرهنگ توجیهی و مصلحتی ، ترس و بی اعتمادی و رشد ابعاد مختلف ایثار گروهی و فردی ، رشد فشار ها و تنشهای گروهی و فردی.
جنگ به شیوه ها و درجات مختلف بالای افرادی که به طور مستقیم و یا غیر مستقیم درگیر آن اند تأثیر میگذارد. با در نظر داشت خصوصیات روانشناختی افراد تأثیر گذاری جنگ بالای افراد متفاوت است. در شرایط شدید احتمال دارد که افراد اختلال استرس پس از سانحه ٬ اضطراب ٬ افسردگی ٬ حالت های گیچی و همچنان احتمال اختلال های سازگاری را تجربه کند. امراض روانی به گونه های مختلف به افراد خانواده منتقل میشود . در بعضی حالات این اختلالات طولانی مدت بوده و ممکن است به حالت های مزمن تبارز کند و در بعضی از افراد ممکن است اختلالات خلقی ٬ اختلال اسکزوفرنی در مراحل بعدی ظاهر گردد، چون تأثیر گذاری جنگ با در نظرداشت خصوصیات روانشناختی افراد و چگونگی مواجهه بودن افراد با جنگ متفاوت است بناً به خاطر فهم هرچه بهتر این موضوع تأثیرات جنگ را با توجه به چگونگی مواجهه بودن جامعه به جنگ بررسی می نماییم.
اثرات روانی جنگ بالای جامعه دخیل در جنگ تاثیر پذیری افراد از جنگ متفاوت است . شاید یگانه مکانی که بیشترین آسیب را متحمل شود، جامعه درگیر جنگ باشد. که اکثریت آن را جوانان تشکیل میدهند. جنگ نه تنها سبب میشود تا جوانانی دخیل در آن جان های خود را از دست دهند ، اعضای بدن شان از بین میرود و به بیماری های مختلف جسمی مبتلا گردیده، بلکه جنگ سبب میشود تا جوانان دخیل در جنگ از نگاه روانی نیز صدمه ببیند و آسیب های گوناگون و دردناکی را از این ناحیه تجربه کنند.
تحقیق های متفاوتی که در زمینه تأثیرات روانی جنگ بالای افراد دخیل در جنگ صورت گرفته است نشان دهنده شیوع بیماری های متفاوتی در میان جامعه درگیر در جنگ است. یکی از بیماری های آن بیماری خلیج است که در میان سربازان امریکایی دیده شده است. در میان حدود صد هزار نفر از سربازان آمریکایی و چهار هزار نفر از نیروهای هم پیمان که در عملیات طوفان صحرا در سال ۱۹۹۱ شرکت کرده بودند پس از مراجعت به کشور دچار مجموعه ای از علائم و شکایات مزمن شدند که هیچکدام به راحتی با سندرم های شناخته شده قابل انطباق نبود ، این حالت را سندرم طوفان صحرا یا بیماری خلیج نام گرفت.
خلیج یک بیماری روانی است که از اثر جنگ های زیاد و فشارهای بیش از حد در جنگ به وجود میاید و شایعترین علائم ثبت شده این بیماری عبارتند از : مفاصل دردناک ، خستگی مزمن ، کاهش حافظه ، کاهش تمرکز حواس ، اختلالات خواب ، بثورات جلدی ، کهیر ، افسردگی ، گرفتگی عضلات ، عصبانیت ، اسهال ، تاری دید ، اضطراب ، مشکلات تنفسی ، درد های قفسه سینه و قلبی ، گیجی ، تهوع ، درد معده ، افزایش حساسیت به مواد مختلف شیمیایی ، کاهش تعادل ، سرفه های مکرر ، خونریزی لثه ها و …. بوده است.
اختلال استرس پس از سانحه(PTSD)
اختلال استرس پس از ضربه عبارت است از شایع ترین و خطرناک ترین بیماری های روانی در میان جامعه دخیل در جنگ است که به دنبال مواجه با یک عامل فشار زای ضربه شدید بعد از حادثه ظاهر میشود. جنگ یکی عوامل فشار زای روانی میباشد که منجر به اختلال استرس پس از ضربه میشود . خانواده یک نظام سیستماتیک است که مشکل در یکی از اعضای خانواده سبب رنج و عذاب تمام خانواده میشود. در نظام خانواده ناراحتی یک عضو خانواده بالای تمام اعضای خانواده تأثیر گذار است
PTSD ثانوی ، رابطه غیر مستقیم با آسیب ، از طریق شنیدن حادثه و یا ارتباط مستقیم فرد با حادثه آسیب دیده میشود. مجروحیت ثانوی و یا اختلال استرس پس از ضربه ثانوی آنهایی است که با افراد مبتلا به اختلال استرس پس از ضربه در تماس هستند ، مجروحیت ثانوی که برای آنها یک مسأله اساسی است روبرو میشوند. شرط لازم برای ابتلا به مجروحیت ثانوی، آسیب دیدن یکی از نزدیکان در محل بحران است.
زمانی که از اثرات جنگ بحث میشود همه گمان بر آن می برند که تنها افراد نظامی و یا افراد دخیل در جنگ دچار اسیب زدگی روانی میشوند . اما تحقیقاتی که در این اواخر توسط محققین صورت گرفته است نشان میدهد که تمام افراد آن جامعه دچار آسیب زدگی روانی میشوند. در این میان افراد همان جامعه کسانی هستند که بیشترین آمار قربانیانیان را در بر دارند.
مطالعه یی که توسط البدور و همکارانش در سال (۲۰۰۷) روی ۲۹۰ جامعه فلسطینی که در معرض جنگ در نوار غزه زندگی میکردند صورت گرفت، نشان می دهد که از میان اشتراک کننده گان جامعه ای، در این مطالعه ، ۶۸.۹ در صد آنان مبتلا به اختلال PTSD، ۴۰ در صد دارای علایم افسردگی به طور شدید و خفیف ، ۹۴.۹ درصد سطح اضطراب شدید بودند.
این یافته ها نشان می دهد که درصد قابل توجهی از افراد تمامی جامعه فلسطینی که در نوار غزه زندگی میکنند دچار آشفتگی روانی شدید شدند. اختلال استرس پس از ضربه ناشی از جنگ در پدر نیز به شکلی در مشکلات رفتاری ، سلوکی ، یادگیری ، اضطراب ، روان تنی ، تکانش گری-بیش فعالی کودکان نقش عمده دارد.
افسردگی
افسردگی از جمله اختلال های روانپزشکی است که با حالت افسردگی مداوم ، خواب و بعضاً اختلالات اشتهایی، حس بی ارزش بودن، حس گناهکاری و یا نا امیدی مشخص میشود.
جنگ ها سبب از دست دادن عزیزان ، اعضای بدن ، دارایی ها ، دوری از وطن و فامیل شده است که در بسا حالات بالای روحیه جوانان، نوجوانان، خانواده و کسانی که در محله جنگ زندگی میکند تاثیر ناگوار گذاشته و سبب افسردگی در آنها میشود. جوانانی که در محله های شان جنگ جریان داشته و آنها نمی توانستند مانع جنگ و اثرات آن شوند در وجود شان احساس گناه شکل میگرفت و زندگی را برای شان دشوار میساخت.
افسردگی جنبه های تحصیلی ، شغلی ، اجتماعی جامعه را تحت تاثیر گذاشته و عملکرد آنها را کمرنگ میساخت. در مناطق بعد از جنگ میزان شیوع افسردگی خیلی بالا میباشد که حتی میتواند تا 47.6 % برسد.
اضطراب
اضطراب یک حالت مشخص نا شده از ترس، نگرانی و عدم اطمینان در مورد اتفاقات آینده است، اختلال اضطراب دربرگیرنده انواع مختلف از سندروم های روانپزشکی است.
اینها به طور گسترده به اختلال اضطراب های عمومی، اختلال ترس و وحشت تقسیم بندی شده. در کشور های پس از جنگ میزان شیوع اضطراب بین 15 الی 41.8 فیصد گزارش شده است. افرادیکه در جریان جنگ و بعد از جنگ قرار دارند دچار انواع از اضطراب میشوند و ممکن است بصورت های مختلف بروز کند.
از نتایج تحقیق میتوان چنین استنباط کرد که افراد ملکی نیز متاثر از اثرات جنگ است. با این حال می توان گفت که جنگ های چند دهه گذشه در افغانستان موجب تغییر سلامت روان در جامعه شده است. که ما امروز مشهود بر آثار مخرب جنگ بالای جامعه افغانی خودمان از قبیل : اعتیاد، مهاجرت، پایین بودن کارکرد تحصیلی و شیوع بیماری های گوناگون روانی هستیم.
با اینکه مکاتب و دانشگاه ها در این اواخر به فعالیت آغاز نموده اند اما با آنهم بی تاثیر از آثار جنگ نیستند حاشیه های جنگ بصورت فعالیت های تروریستی و فعالیت های دهشت افگنی هنوز هم افراد را گوش به زنگ نگهداشته است و این هر روز به شدت نگرانی های واپسین افراد میفزاید.
پیشبرد تحصیلات با شرایط ذیق متحمل کننده افراد را در اختلال وسواس فکری قرار میدهد چنانچه هر لحظه امکان فعالیت تروریستی میرود مسلماً مکنونات ذهنی را در حفظ سلامت روان افراد دچار اختلال میکند.
گذشته از آن، بی آنکه افراد ارادتی داشته باشند از تمرکز آنها در دروس شان زدوده میشود. به اساس یافته های ابوالقاسمي و جوانميري ( 1391 ) سلامت رواني با پيشرفت تحصيلي دانش آموزان ارتباط دارد؛ بدين معني كه با افزايش سلامت رواني، پيشرفت تحصيلي دانش آموزان افزايش مي يابد. با این حال به هر میزانی که سلامت روانی افراد دچار تزلزل شود در سطح تحصیلات آنها نیز تغییرات پدید میاید.
نتایج این مطالعه نشان می دهد که جنگ اثرات ناگواری بالای تمام جوانب زنده گی افراد داشته و آنان را از هر نگاه متاثر می سازد. جنگ پدیده ی زشتی است که با درجات مختلف با توجه به خصوصیات افراد و چگونگی مواجه بودن آنها به جنگ بالای افراد تأثیر می گذارد.
نتایج تحقیقات مختلف نشان می دهد که جوانان دخیل در جنگ بیشتر در معرض آسیب های جسمی و روانی قرار دارند و اختلال استرس پس از سانحه، افسرده گی، اضطراب، اختلالات خواب از شایع ترین ناراحتی های روانی در میان آنها است. فراموش نباید کرد که جنگ اثرات زیانباری را بالای خانواده های افرادی که در جنگ دخیل اند و بالای جوانانی که در محیط های جنگی بود و باش دارند نیز بجا می گذارند و سبب می شود تا آنها نیز به بیماری ها و ناراحتی های مختلف روانی دچار شوند و روند زنده گی عادی شان به چالش مواجه شود.
جنگ یکی از عوامل عمده ی پیدایش بیماری های روانی است. متاسفانه توجه به ماهیت جنگ و چگونگی اثر گذاری آن می تواند گفت که اکثریت رفتار های مشکل زای جامعه ناشی از جنگ است. از آنجایکه جنگ اثرات مخرب بالای رفتار بجا میگذارد میتوان از پرخاشگری، لجبازی، خشونت، برخورد های فزیکی، بی اعتنایی، جاه طلبی،قانون شکنی و روی آوردن به اعتیاد نامبرد، با اینحال هرکدام از رفتار های ناهنجار میتواند به تنهایی روی سایر رفتار های فرد تاثیر بگذارد از جمله نقش فرد به عنوان عضو خانواده،اجتماع و نقش آن در محله ایفای وظیفه را نام گرفت.
به این اساس وجود هر رفتار ناهنجار موجب چالش های اعظیمی در بسی موارد میشود از قبیل دزدی، فساد اخلاقی، بی بندباری و حاشیه کشیدن ارزش های اخلاقی. هرچند جوامع جنگ زده آلوده به فساد میشود ولی پیامد های ناگواری را به همراه دارد که نمیتوان آنرا پیش بینی کرد. فقر سواد، فقر فرهنگ، نابرابری و ترس وحشت جامعه را فرامیگیرد.
بنابراین اگر اثرات جنگ را در ساحات متفاوت مورد بررسی قرار دهیم ، خواهیم دریافت که چقدر اثرات مخرب دارد . امروز جوانان کشور ما بیشترین تمایل به پرخاشگری و نزاع دارند . تنها راه حل مشکلات بین الفردی را جنگ میدانند با وجود اینکه جنک راه حل نیست، صلح و آشتی راه حل است. جنگ باعث مسدود شدن مکاتب و مدارس شد ، که جوانان را از تحصیل محروم ساخت . امروز بیشترین رنج را از ناحیه بی سوادی و یا هم پایین سواد شان میبرند . فاصله ها را بر ارتباطات چیره میسازد و ناملایمات اجتماعی را بر فزون خواهی طبقاتی شکل میدهد.