نجم

و آنگاه که ملتی بیدار شود…

کسی که به حال امت اسلامی- و آنچه در بیشتر کشورهای اسلامی از ایستایی و دیرینگی می گذرد- و یا به چگونگی دنیای اطراف ما – و آنچه از دگرگونی، پیشرفت و نوآوری در بیشتر کشورهای آن به نظر می رسد – می اندیشد؛ ممکن است این سوال – که از دو بخش وابسته به هم تشکیل شده- او را پیش آید: ستمکاران چه وقت می دانند و ملت ها چه زمانی بیدار می شوند؟
هرگاه جهت دانستن رمز این راز، بر گذر زمان و امتداد تاریخ، در روشنایی قرآن نگریسته شود، در خواهیم یافت که:
چه بسا سرکشان و ستم پیشگانی که در پی هم آمده و باغفلت بر روی زندگی پیشینیان خویش، پاگذاشته و از سرنوشت شان جهت پند و اندرز بهره ای نبرده اند.
قرآن در این زمینه به زبان حال ایشان را مورد خطاب قرار داده بیان می دارد: وَسَكَنتُمْ فِي مَسَاكِنِ الَّذِينَ ظَلَمُواْ أَنفُسَهُمْ وَتَبَيَّنَ لَكُمْ كَيْفَ فَعَلْنَا بِهِمْ وَضَرَبْنَا لَكُمُ الأَمْثَالَ (ابراهیم/45) و در سرزمين و ديار مردمان ظالمي (همچون عاد و ثمود) سكونت گزيديد و ( عبرت نگرفتيد، هرچند كه ) برايتان روشن بود كه در حق آنان چگونه رفتار كرديم ( و بر سر ايشان چه آورديم، ) و مثلها برايتان زديم ( مبني بر اين كه گذشتگان چه كردند و در مقابل چه ديدند ، امّا پند نگرفتيد و امروز گرفتار شديد ).
حوادث و نشانه های بزرگی که زمین را به حرکت در می آورد و کوه ها را از جای بر می کند، بر سرکشان و اطرافیان شان می گذرد؛ اما هیچ یک از ایشان، این پیش آمدها را درک ننموده کماکان در گمراهی و کجروی خود روان، و در طغیان و سرکشی خویش سرگردان اند.
قرآن در ذیل چند آیه به موضوع اشاره نموده می فرماید:
– أَوَلاَ يَرَوْنَ أَنَّهُمْ يُفْتَنُونَ فِي كُلِّ عَامٍ مَّرَّةً أَوْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ لاَ يَتُوبُونَ وَلاَ هُمْ يَذَّكَّرُونَ (توبه/ 126) (آيا منافقان نمي بينند كه در هر سالي، يك يا دو بار مورد آزمايش قرار مي گيرند بعد از آن توبه نمي كنند و عبرت نمي گيرند و بيدار و هوشيار نمي شوند).
– وَ كَأَيِّن مِّن آيَةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ (یوسف/105) (و چه بسيار دلائل و نشانه هایی در آسمانها و زمين وجود دارد كه آنان ( كوركورانه ) از كنارشان مي گذرند و از پذيرش آنها روي مي گردانند).
هرگاه از راز این کودنی، غفلتِ دوام دار و پرده‏ی حقیقت پوش روی چشمان شان، پرسان نماییم، جواب قرآن را چنین می یابیم: حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ فَمَا تُغْنِ النُّذُرُ (قمر/5) ( اين آيات ) عبرتهاي بسنده و اندرزهاي رسائي هستند ( كه مي توانند در روح و جان شنوندگان و بينندگاني كه آماده پذيرش حق و حقيقت باشند، اثر بگذارند ) امّا بر حذر داشتنها و بيم دادنها ( ي قرآني براي افراد لجوج بيفايده است و به حال آنان ) سودي ندارد .
همچنان: وَمَا تُغْنِي الآيَاتُ وَالنُّذُرُ عَن قَوْمٍ لاَّ يُؤْمِنُونَ ( یونس/101) آيات ( خواندني كتابهاي آسماني، از جمله قرآن، و ديدني جهان هستي ) و بيم دهندگان ( پيغمبر نام، و اندرزها و انذارها هيچ كدام ) به حال كساني سودمند نمي افتد كه نمي خواهند ايمان بياورند.
و یا هم می فرماید: وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ (اعراف/179) بسياري از جنّيان و آدميان را آفريده و ( در جهان ) پراكنده كرده ايم كه سرانجام آنان دوزخ و اقامت در آن است. ( اين بدان خاطر است كه ) آنان دلهائي دارند كه بدانها ( آيات رهنمون به كمالات را ) نمي فهمند، و چشمهائي دارند كه بدانها ( نشانه هاي خداشناسي و يكتاپرستي را ) نمي بينند، و گوشهائي دارند كه بدانها ( مواعظ و اندرزهاي زندگي ساز را ) نمي شنوند. اينان همسان چهارپايانند و بلكه سرگشته ترند (چرا كه چهارپايان از سنن فطرت پا فراتر نمي گذارند، ولي اينان راه افراط و تفريط مي پويند). اينان واقعاً بي خبر ( از صلاح دنيا و آخرت خود ) هستند.
و در جایی دیگر: أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ (حج/46) آيا در زمين به سير و سفر نپرداخته اند تا ( از ديدن آثار گذشتگان و مشاهده ويرانه هاي كاخهاي ستمگران ) دل‏هایي به هم رسانند كه بدانها ( وظيفه‏ی خود را در قبال دعوت حق، درك و ) فهم كنند، و گوش‏هایي داشته باشند كه بدانها ( اخبار جبّاران، و نداي وجدان، و فرمان يزدان را ) بشنوند؟ چرا كه اين چشمها نيستند كه كور مي گردند، و بلكه اين دل‏هاي درون سينه ها هستند كه نابينا مي شوند.
وقتی که آیات الهی و بیم دهندگان او، به حال کسانی که دل‏های شان را به غلاف کشیده، چشمان شان را به کوری و گوش‏های شان را به ناشنوایی زده اند، سودی ندارد، بر تو است که چنین سوالی را بارها و بارها مطرح نمایی که: پس طغیان گران چه زمانی به حقیقت می رسند و به واقعیت پی می برند؟!
به طور نمونه؛ در این هنگام، جواب یک رئیس جمهور معزول و برکنار شده بعد از اینکه همه راه‏ها بر او بسته و از جانب ملت خویش در احاطه قرار می گیرد؛ در حالی که لرزان و بااضطراب بر سر پاهای در هم پیچیده‏ی خویش ایستاده و در آخرین سخنان خویش قبل از کوچیدن و رخت سفر بربستن از دیارش، بیان می دارد؛ چنین است: «حالا خواسته‏ی شما را دانستم!»
آری، حالا ما هم دانستیم، و یقین حاصل نمودیم. درست همانطوری که تو و دیگران دانستید.
براستی، پس طغیان پیشه‏گان و سرکشان، چه وقت به حقیقت می رسند؟
حاکمان زورمند و مستبد، فقط یک زبان می فهمند و بس، و آن هم زبانی که ملت ها را به خواری و خفت کشانده، دهن ها را می بندد و نَفَس ها را در سینه ها حبس می کند.
سرکشان، هرگاه با خواری و زبونی مغلوب ملت های شان قرار گرفته و همه درها بروی شان مسدود و از هر طرف در احاطه‏ در آیند؛ حقیقت را درک می کنند؛ آن هم با زبان زورمندی و قهر.
در این هنگام، طاغیان خواسته‏های ملت شان را دانسته و با حالتی مملوء از ذلت و خواری ندا در می دهند: (حالا خواسته‏ی شما را دانستم!) و آن هم درست زمانی که وقت از دست رفته و فهم و به حقیقت رسیدن، ایشان را از چیزی بی نیاز نمی کند.
طاغیان بسان پیشوای بزرگ شان (فرعون)، زبان قهر و زور را می دانند و بس، آری، فرعون در حالی که از همه جوانب احاطه شده و قدرتی فوق همه‏ی قدرتها او را در بر گرفته و در حال غرق شدن بود؛ بر ایشان (پیروان خویش) پیشی جسته گفت: آمَنتُ أَنَّهُ لا إِلِهَ إِلاَّ الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ وَأَنَاْ مِنَ الْمُسْلِمِينَ (یونس/90) ايمان دارم كه خدائي وجود ندارد مگر آن خدائي كه بني اسرائيل بدو ايمان آورده اند و من از زمره فرمانبرداران ( و مطيعان فرمان يزدان ) هستم .
ولی حالا، آلآنَ وَقَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَكُنتَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ ( یونس/91) (آيا اكنون، و حال آن كه قبلاً سركشي مي كردي و از زمره‏ی تباهكاران بودي) .
سرکشان و حاکمان ستمگر وقتی به حقیقت اذعان می دارند که ملت ها از خواب غفلت بیدار شده و بدانند که یوغ ظلم و ستم، از دوش شان برداشته نمی شود؛ مگر آنگاه که خود بخواهند و با شتاب در رفع آن تلاش و در از بین بردنش جدوجهد نمایند؛ و این چیزی است که قرآن به یقین بیان می دارد: إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ ( رعد/11) خداوند حال و وضع هيچ قوم و ملّتي را تغيير نمي دهد ( و ايشان را از بدبختي به خوشبختي، از ناداني به دانایي، از ذلّت به عزّت، از نوكري به سروري، و… و بالعكس نمي كشاند ) مگر اين كه آنان احوال خود را تغيير دهند.
وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا (عنکبوت/69) كساني كه براي ( رضايت ) ما به تلاش ايستند و در راه ( پيروزي دين ) ما جهاد كنند، آنان را در راه‏هاي منتهي به خود رهنمود ( و مشمول حمايت و هدايت خويش ) مي گردانيم.
آنچه موجب سرکشی و ستم پیشگی زمام‏داران شده، همانا قبول خفت و خواری از جانب ملت ها و انحراف از مسیر درست است؛ آنطوری که قرآن، قوم فرعون را به تصویر می کشد؛ فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْماً فَاسِقِينَ ( زخرف/54) فرعون ( براي ادامه خودكامگي خود ) قوم خويش را فرومايه و ناآگاه بارآورد ( و آنان را در سطح پایینی از فرهنگ و رشد فكري نگاه داشت ) و ايشان هم از او فرمانبرداري و پيروي كردند. آنان قومي فاسق ( و خارج از اطاعت فرمان خدا و حكم عقل ) بودند .
هرگاه ملت‏ها بدانند که در پیشگاه خداوند متعال بار مسؤولیت سرکشی ستم پیشه‏گان بر دوش آنها است، از خواب غفلت برخاسته و برای عزت خویش تلاش می نمایند. بت‏های دست و پا گیرشان را شکسته و خود و میهن شان را از اشغال اشغال گران آزاد خواهند نمود.
و در این هنگام و نه زمانی دیگر، سرکشان، ستم پیشه‏گان و حاکمان ستمگر خواهند دانست و به حقیقت پی خواهند برد.
إذا الشعب يومـا أراد الحياة فلا بد أن يستجيب القــــدر
ولابـــــــد للّيل أن ينجلــــــــــــــــــــي ولابد للقيد أن ينكســـــــــــــــــــــــــــر
(زمانى كه مردمى و امتى خواستند شرافتمندانه زندگى كنند، دست تقدير و فرمان الهى نيز با آنها هماهنگى خواهد كرد، شب تاريك ستم و زبونى بر آنها روشن و زنجيرهاى اسارت و خوارى از دست و پايشان گسسته ميشود).
هرگاه ملت ها بیدار شدند، سرکشان را چاره ای نیست جز اینکه به حقیقت اذعان دارند و بر خلاف میل شان آن را بپذیرند.
درواقع ظلم و ستم را فقط کسانی از بین می برند که مدت ها این ستم بر آنان روا داشته شده و سالها این یوغ را بر گردن کشیده اند.