نوشته: انجنیر فرمان شکیبا
وقتی صدای انفجار را شنیدم ،لحظه ای نقس د رسینه ام حبس شد و ناخودآگاه اشک ها را روی گونه هایم احساس کردم. انفجار خیلی بزرگ و بی پیشینه بود؛ تا جاییکه حتی صدا و لرزه اش را دوردسترین مردم نیز احساس کردند. آمار کشته و زخمی شدگان نیز بیش از هر زمان دیگر بود ….جسد بالای جسد. کسانی که صحنه را دیده بودند ؛ اشک از چشمان شان بسان سیلی تند جاری بود. صدای انفجار اما اینبار علاوه برینکه مهیب و ترسناک نبود ،بل گوش ها را نیز نوازش و دل هارا اطمینان میداد.
آٰری ؛ انفجار، انفجار غم و غصه های مرمان این سرزمین بود که ده ها سال است بر دل های پاک شان رسوب کرده است. و این انفجار انفجار دلتنگی های مردمان این مرز و بوم بود. و کشته شدگان این انفجار کسانی نبودند جزء دشمنان ابلهِ کوردل و بیگانگانِ شکم و شهوت پرست، حد اقل خودم در شبکه های اجتماعی دیدم که چه سان جسدهای دل هاشان که با خون بغض وکینه و حسادت و غیظ رنگین بود. و اینان کسانی بودند که صدای انفجار را شنیده و از اثر لرزش آن نقش بر زمین ذلت شده بودند.
از طرفی هم مردمان مانرا دیدم که چگونه روی به جهت صلح و سلامتی کرده اند و دل هر کدام شان آماده برین است تا منزلگاه آرامش و صلح و امنیت شود و به این سبب اشک شوق میریختند. و کی داند که به آه کدامین بینوای شکم تهی و تشنه لب در هنگام افطار ،خدای را رحم آمد جرقه ی بزرگ رخ داد، و این جرقه ی بکد که امیدها در دل های ستمدیده ی این سرزمین باز زنده کرد و مردم نیز محکم ثابت کردند که هنوز دل هاشان نمرده است و برای آرامش و صلح هی میتپد. همه نیک میدانیم که کسانی بیرون از مرز عقاید و باورهامان جنگ هارا بخاطر بدست آوردن گنج ها برافروخته اند و اما کور خوانده اند، چه ایمان و باور، قبله و قرآن و غایت مان یکی است و دیگر به آخر خط کج از دفتر جنگ رسیده ایم و نقطه ی بزرگ خواهیم گذاشت. و خطی راست از صفحه ی جدید و از دفتر صلح و آشتی آغاز میکنیم و عنوان این فصل را فصل عید فطر(بازگشت به فطرت) میگذاریم .
آری فصل بازگشت به فطرت پاک مان ؛ فطرت سلیمِ صلح دوست. و خدارا ! و خدارا! که صفحات این فصل را بیشتر از سه روز کنیم ، چه ده ها سال است که کتابخانه های صلح بسته اند و هیچ یک با چشم دل کتاب آرامش را لمس نکرده و مطالعه اش نکرده ایم . و خدا را ! حجم این کتاب را به سه برگ و سه صفحه ی روزهای عید خلاصه نکنیم و بگذارید این سه صفحه فقط مقدمه ای باشد برای کتاب ضخیم و حجیم هفتصد جلدی صلح.. امید به خدا