نوشتهی بصیراحمد مبصّر
از پر ارزشترین گزارههای شرعی مقدّم داشتن کیفیت بر کمیّت انگاشته میشود. در دید شریعت ارزش و اعتبار با کثرت عدد و فربهی قیافه و حجم نیست، بلکه مدار ارزش و اهمیّت بر کیفیت و نوعیت میباشد.
اگر از سر تعمّق و تأمل درنگی هر چند گذرا بر آیات قرآنی داشته باشیم، بهوضوح درمییابیم که همواره اکثریت مدار اعتبار نیست، و در موارد فراوانی گروه بیشتر که فاقد ایمان و اندیشه، و فهم و سپاسگزاری باشند، مورد عتاب و نکوهش اند.
﴿ وَلٰکنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَاْیُؤْمِنُونْ﴾ هود/١٧
ترجمه: ولی بیشترینهی مردم ایمان ندارند.
﴿بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَاْیَعْقِلُونْ﴾ العنكبوت/٦٣
ترجمه: بلکه اکثر آنان تعقل ندارند.
﴿ وَلٰکنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَاْیَعْلَمُونْ﴾ الاعراف/١٧٨
ترجمه: اما اکثر مردم نمیدانند.
﴿ وَلٰکنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَاْیَشْکُرُونْ﴾ البقره/٢٤٣
ترجمه: لیکن بیشترینهی مردم شکرگزار نیستند.
یا آنجا که پروردگار حکیم پیروی از اکثریت را مسیر گمرهی و کژروی تلقّی مینماید:
﴿وَإِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ ۚ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ﴾ الأنعام/١١٦
اگر از بیشتر مردم پیروی کنی، تو را از راه خدا دور میسازند. چرا که آنان جز از ظن و گمان پیروی نمیکنند و آنان جز به دروغ و گزاف سخن نمیگویند.
و در عین حال، قرآنکریم آن تعداد کم از انسانهایی که ایمان قوی، عمل صحیح، و سپاسگزار دادههای پروردگار اند را، مدح و وصف میکند:
﴿وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْخُلَطَاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَىٰ بَعْض،ٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَا هُمْ ۗ ۩﴾الصف/٢٤
ترجمه: مسلّما بسیاری از آمیزگاران و کسانی که با یکدیگر سر و کار دارند، نسبت به همدیگر ستم روا میدارند، مگر آنان که واقعاً مؤمناند و کارهای شایسته میکنند، ولی چنین کسانی هم بسیار کم و اندک هستند.
این حدیث محبوب دلها صلّیالله علیهوسلّم نیز تقدیم کیفیت بر کمیت را به تصویر میکشد:
«لیس شئٌ خیراً مِنْ أَلفٍ مثلٖه إلّا الإنسانُ» متفقعلیه.
ترجمه: هیچ چیزی ارزش و نفعش بیشتر از هزار برابر چیز دیگری مانند خودش نیست، مگر انسان.
این حدیث بر نادر بودن انسان کامل و وراسته دلالت دارد، و به نحوی با این دستهبندی میان آدمیان تفاوت میگذارد.
با همین رویکرد اگر در بسیاری از آیات و روایات دینی مکثِ تؤام با تأمّل صورت گیرد، به کُنه این مسئله میتوان پیبرد؛ ازین میان داستان رویارویی طالوت و جالوت و غلبهی اقلّ باورمندِ به خدا بر اکثرِ کژکیشِ بد ایمان، كه آیههای ۲۴۹و۲۵۰ سورهی بقره مبیّن این رخداد است. و همچنان پیروزی پیامبر با یاراناش بر کافران و بدباوران در غزوهی بدر، حالآنکه تعداد مؤمنان اندک و لشکر کفر چندین برابر بودند. آیات ۱۲۳سورهی آلعمران و ۲۶ أنفال این نبرد سخت مؤمنان و کافران را نیک ترسیم نموده است.
و سعدیِ سخن نیز این واقعیت را با زبان شعر چه شیوا و رسا تعبیر میکند:
سیاهیِ لشکر نیاید بکار
یکی مردِ جنگی بِه از صد هزار
و از جانبی هم، جسمی تهمتن و نیرومند که با جانی سست و نزار همراه باشد، کاری را از پیش برده نمیتواند. و به تعبیری گویاتر، جسم قوی با روحی ضعیف یارای پیشبرد امور نیست و هرگز نمیتواند موفقیتها را برای صاحباش به ارمغان آرد. تنِ تندر زمانی کارا و مؤثر است که با جانی جانان و پر معنی همگام باشد.
پیامآور معنویت_ که درود و سلامتی خدا بر او باد_ میفرمایند: «إنّه ليأتى الرجلُ العظيمُ السمينُ يومَ القيامة لا يَزِنُ عنداللهِ جَناحَ بُعُوضَةٍ» متفق عليه.
ترجمه: همانا در روز قیامت مردی عظیمالجثه و چاق را میآورند که ارزش یکبال پشه در نزد خدای را ندارد.
ابوهریره رضیالله در تأئید این گفتهی پیامبر همواره این آیه را میخواند:
﴿فُلَا نُقِيْمُ لَهُمْ يَومَ الْقِيامَةِ وَزْناً﴾ الكهف/١٠٥
ترجمه: و روز قيامت براى آنان قدر و ارزشى نخواهيم نهاد.
چه بسا که قدرت و قوت مایهی بدبختی و بربادی برخیها میشود. قوت آنگاه که با غرور و استکبار یکدست شده و بر مظلومان و ناتوانان بکار گرفته شود، دیر یا زود زورمندِ ظالمِ بالادست را راهی گودال هلاکت کرده و به پرتگاه پستی و نیستی فرو میغلتاند؛ مگر قوم عاد جز این بودند.
از زبان قرآن بشنوید:
﴿وَ اِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعجِبُکَ أَجْسَامُهُمْ﴾ منافقون/۴
ترجمه: و چون آنان را میبینی هیکلهای شان ترا به شگفت وا میدارد.
و یا:
﴿فَأَمَّا عَادٌ فَاسْتَكْبَرُوا فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَقَالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً ۖ أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً ۖ وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يَجْحَدُونَ﴾ فصلت/۱۵
و امّا قوم عاد بدین خاطر به هلاکت رسیدند که مغرورانه گفتند: چه کسی از ما قدرت بیشتری دارد؟ مگر آنان نمیدانستند که خداوندی که ایشان را آفریده است از آنان نیرومندتر است؟! آنان (بر اثر این پندار بیاساس) پیوسته آیههای ما را انکار میکردند و نمیپذیرفتند.
اما بالمقابل، گاهی انسانهایی ضعیف و نحیفالجسمی یافت میشوند که ارزش و اعتبار شان در نزد پروردگار به مراتب بالاتر و والاتر از گروه پیش گفته شده است.
ابن مسعود؛ به اندازهیی ضعیف و لاغر به نظر میرسید که روزی پیش روی پیامبر و چندی از یاران از درختی بالا رفت. پایهایش بسی باریک و ساقهایش از دور دید را بخود جلب میکرد. برخی از یاران بدو خندیدند. پیامبر علیهالسلام خطاب به آنان فرمود:
«أَ تَضْحَکُونَ مِنْ دِقَّةِ سَاقَیْهِ؟ وَاللهِ لَهُمَا أَثْقَلُ فِی الْمِیزَانِ مِنْ جَبَلِ اُحُدٍ».
آیا شما را از دیدن ساقهای باریکاش خنده گرفته!؟ به خدا سوگند این دو ساق باریک در ترازوی اعمال از کوه احد سنگینتر اند.
حسّان بن ثابت نیز در ذمّ قومی زبان گشوده، چنین میسراید:
لا بأسَ بالقومِ مِن طولٍ و قصرٍ
جسمُ البِغالِ و احلامُ العصافیرِ
بلندی و کوتاهی این قوم مهم نیست، چرا که جثههاشان جثهی استر و عقلهاشان عقل گنجشک است.
البته، باید در نگرداشت که این بدان معنا هم نیست که اسلام عزیر هیچ بهایی به جسم قوی و متین قائل نیست؛ بلکه بر عکس، خداوند متعال طالوت را به داشتن قدرت جسمی فراوان و زیادت علم میستاید:
﴿وزاده بسطة فی العلم و الجسم﴾البقرة/۲۴۷
و در حدیثی صحیح و صریح آمده است: «إنّ لبدنک علیک حقّاً» ترجمه: همانا جسم تو نیز بر تو حق دارد.
و همچنان در گفتهیی دیگر از پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوسلم که میفرمایند:
«المؤمن القوی خیر و أحب إلیالله من المومن الضعیف» رواهمسلم
ایماندار نیرومند در نزد خداوند بهتر از ایماندار ضعیف است.
اسلام تنها نیرو، سلامتی و زیبایی جسم را مدار و معیار برتری قرار نمیدهد، و به تنهایی آنرا نشانهی مردانهگی بشمار نمیآورد. در حدیثی داریم:
« ان الله لاینظر الی اجسادکم و صورکم، و لکن ینظر الی قلوبکم و اشار بإصبعه الی صدره» رواه مسلم
خداوند به قیافه و جسمهایی شما نگاه نمیکند، بلکه به دلهای شما مینگرد.
آری، برتری و فضلیت انسانها بر یکدگر به دانش و اندیشهایست که در درون دارند. و به ایمانیست که در دل جای داده اند، و عملی که برجوشیده از علم و ایمان شان است.
باید نیک توجه داشت که معیار عمل در اسلام با حجم و عدد نیست، بلکه ارزش و اهمیت آن وابسته به اخلاص ، و میزان نیک بودن و دقت در انجام آن است.
پس، از آنچه گفته آمدیم به این میرسیم که: میبایست بیش از کمیت به کیفیت بها داده شود، و جسم و جان هردو را همسان پاک و پالوده نگهداشت. کیفیتها را در پای کمیتها قربان نکنیم. و همواره در صدد معنا بخشیدن به روح و روان در کنار پروردن جسم و جان باشیم.
و هم از نظر دور نداریم، که این مسئله از پرارزشترین رهنمود های دین مبین اسلام و ضرورت عینی جامعه و ملت ماست.
و هان!
آنچه تذکر رفت، پیوندی متین با فهم مقاصدی و درک اولویتها در دین دارد، تا نشود خدای نکرده با برداشتهای سست و سطحی در ورطهی افراط یا تفریط فرو غلتیم.