منبع: سایت قصة الاسلام
برگردان: عبدالرحمن عزام
کوتاه سخن؛ انس فرزند نضر رضی الله عنه، کاکای انس بن مالک خادم پیامبر صلی الله علیه وسلم از انصار مدینه و از تیره ی خزرج بود که در کارزار احد، به شهادت نایل آمد.
تبار و دودمان
او؛ ابو عمرو، انس فرزند نضر، فرزند ضخم از قبیله ی نجار و انصاریّ خزرجی است. و همچنان کاکای انس بن مالک خادم پیامبر صلی الله علیه وسلم نیز می باشد.
اسلام آوردن
او رضی الله عنه در پیِ تشریف آوری پیامبر صلی الله علیه وسلم به مدینه، ایمان آورده و پیامبر صلی الله علیه وسلم را به خوبی ستود.
مواقفی از انس در زندگی پیامبر صلی الله علیه وسلم
انس بن مالک برادرزاده اش روایت می کند؛ کاکایم انس را از رویداد بدر آگاه ساختم، او در حالی که «الله اکبر» بر لب داشت، با تعجب و با حالتی تاسف گونه گفت: «من از نخستین کارزاری که پیامبر در آن حضور داشت، بازماندم؟! اما سوگند به خدا، اگر باری دیگر خداوند فرصتِ همگامی با پیامبر را برایم میسر نمود، خواهد دید که آنگاه چه خواهم کرد!»
او رضی الله عنه در غزوه ی احد که درست یک سال بعد از غزوه ی بدر رخ داد، در رکابِ پیامبر صلی الله علیه وسلم به میدان مبارزه شتافت. سعد بن معاذ رضی الله عنه بدو روی کرده گفت: ای ابوعمرو! به کجا چنین شتابان؟! انس در جواب گفت: شگفتا که بوی بهشت از جانب احد به مشام می رسد.
او رضی الله عنه در میدانِ کارزار احد، آن قدر جنگید تا به درجه ی رفیع شهادت نایل آمد. و هنگامی که جسدش در میان دیگر کشته شدگان افتاده بود، هیچ کس را یارای شناخت او، نبود؛ زیرا در جسدش بیش از هشتاد ضربه ی شمشیر و نیزه و تیر وجود داشت. و فقط خواهرش ربیع دختر نضر، به اثر انگشتان دستش، او را شناخت.
نشانه های عمده ی شخصیتی انس
امام بخاری رحمه الله از انس بن مالک رضی الله عنه روایت می نماید؛ که او گفت: آیه ی «مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلاً/ در ميان مؤمنان مرداني هستند كه با خدا راست بوده اند در پيماني كه با او بسته اند. برخي پيمان خود را بسر برده اند (و شربت شهادت سركشيده اند) و برخي نيز در انتظارند (تا كي توفيق رفيق مي گردد و جان را به جان آفرين تسليم خواهند كرد). آنان هيچ گونه تغيير و تبديلي در عهد و پيمان خود نداده اند (و كمترين انحراف و تزلزلي در كار خود پيدا نكرده اند).» [احزاب:23] در شأن او شرفِ نزول یافت.
امام بخاری رحمه الله در روایت دیگری از انس بن مالک رضی الله عنه روایت می کند که گفت: خواهر انس بن نضر كه ربيَّع نام داشت، دندان هاي پيشين زني را شكست. خانواده ی مضروب در مقابلِ این امر، تاوان خواستند؛ اما ایشان خواستارِِ عفو وگذشت شدند که آن ها قبول نکردند؛ لذا هر دو جانب جهتِ فیصله ی این امر، نزدِ پیامبر صلی الله علیه وسلم رفتند تا در بین شان به اساس شریعتِ الهی حکم نماید. رسول خدا صلى الله عليه وسلم حكم قصاص، صادر فرمود. انس بن نضر گفت: اي رسول خدا! سوگند به ذاتي كه تو را به حق مبعوث كرده است، دندان هاي خواهرم شكسته نخواهد شد. سر انجام، اولياي آن زن، به دريافت ديه راضي شدند و از اجراي قصاص، صرف نظر كردند. رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمود: «همانا در ميان بندگان خدا، كساني هستند كه اگر به خدا سوگند ياد كنند، خداوند، سوگندشان را راست مي گرداند».
مواقفی از زندگی انس همراه با یاران پیامبر صلی الله علیه وسلم
زمانی که مسلمانان وارد معرکه ی سرنوشت سازِ احد شدند، و شراره های آتشِ جنگ از هر سو به آسمان پراکنده می شد، در همین گیر و دار، شایعه ای منتشر شد که کمرِ همگان را خم نمود. قریش شایعه نمودند که پیامبر صلی الله علیه وسلم را کشته اند. انس بن نضر، سخت سرگرم کارزار بود، او در این هنگام با عمر روبرو شد که با همراهی قومی دست از جنگ کشیده و نشسته اند. انس از ایشان پرسید: چه چیزی شما را بران داشته است تا در چنین فرصتی دست از جنگ بکشید و در گوشه ای بنشیند؟ ایشان در جواب گفتند: پیامبر صلی الله علیه وسلم به شهادت رسیده است. انس سراسیمه در جواب شان فرمود: پس اگر این گفته درست است و در واقعِ امر، پیامبر صلی الله علیه وسلم توسط دشمن کشته شده است، شما زندگی را بعد از او چه می کنید؟ بلند شوید و در راهی که او جان نثاری نموده شما نیز جان دهید. او رضی الله عنه این را گفته و شمشیر خویش را از نیام کشید و تا پای جان، در راه این آرمانِ والا و مقدس، مبارزه و جان فشانی نمود.
درگذشت جان نثارانه ی انس
انس بن نضر رضی الله عنه در غزوه ی احد، سال سوم هجری در حالی به شهادت رسید که بیش از هشتاد ضربه ی شمشیر و نیزه و تیر، بر بدنِ او وارد شده بود. مشرکین قریش به انتقام و تقاص کشته های خویش، او را مثله (گوش و بینی اش را بریدند) نمودند تا جایی که جز خواهرش ربیع که او را به اثرِ انگشتان دستش شناسایی نمود، هیچ کس او را نمی شناخت.
خدایش از او راضی باد و در بهشت برین، جایش دهد!