نوشته: دکتور مصطفی محمود
ترجمه: انجنیر فهیم عمر، رکنِ نجم
بر تربت پیامبر صلی الله علیه وسلم ایستاد شدم از شرم گردنم خمیده بود و کلمات از ذهنم فرار کرده بودند…
از تو شرم دارم ای رسول خدا!
تو به زیبایی دینت را تبلیغ کردی ولی ما نتوانستیم… تو به مهربانی نصیحت نمودی و ما نکردیم… تو فریضه دعوت را با قدرت بردوش کشیدی و ما نتوانستیم… تو حق را کمک کردی و ما نکردیم…
بعضی از ما به ریش اکتفا نمودند و گفتند این سنت توست بعضی دیگر پاچه شلوار خود را کوتاه کردند که این امر توست… نسبت به فرمانت تساهل ورزیدند به دوستان خیانت کردند و از دین فقط پوست آنرا گرفتند از جهاد باز ایستادند و نشستند ما نیز با آنان نشستیم…
انسانهای دون همت و پست و بیگانه ها بر شانه های ما سوار شده اند خون های مارا ریختانده اند سرزمین مارا اشغال کردند و جمع ما را پراگنده ساختند…
ای شفاعت گر انسانها و ای کسی که بیچاره ها و دلشکسته ها به سوی تو می آیند، نزد پروردگارت مارا شفاعت کن تا باشد او توبه مارا بپذیرد و از ما راضی شود، زیرا او خود به ما وعده کرده و وعده او حق است که به زودی به مسجد الاقصی وارد خواهید شد همانگونه که بار اول داخل شدید در آن صورت به زودی تمام بناها و تمام تندیس هایی را که اسرائیل در سرزمین اشغالی ساخته است ویران خواهیم کرد…
پس تنها اوست که توبه مارا می پذیرد و تنها رضایت اوست که برای ما ارزش دارد.
دعا کن برای ما تا این شبهای ظلمانی دیگر به درازا نکشد و سرانجام ما نابودی نگردد.
سلام بر تو ای محمد و درود خداوندی بر تو باد روزی که تولد شدی روزی که رحلت کردی و روزی که دوباره برانگیخته شوی…
و سلام به بزرگواران نیکوکار… سرداران بشریت و پیشوایان دنیا، ابوبکر و عمر و عثمان و علی و دیگر یاران سربلند و قهرمانت آنانی که زیر سایه شمشیرها زندگی کردند.