سرودهٔ زیبا از انعام الله رحمانی،
مسؤول ولایتی نجم کاپیسا
————–
امشب از یادِ رُخات نالهکنان آمده ایم
به درِ میکدهات تشنهلبان آمده ایم
چو فقیری که بجز اشک، ندارد به چشم
چو گدایی به درِ شاه جهان آمده ایم
نشد از خالِ رُخات یاد کنم فصل بهار
اینک ای فخرِ رُسل، ماهِ خزان آمده ایم
دشمن از چارطرف، دست به شمشیر و تفنگ
ما در این معرکه بیتیر و کمان آمده ایم
سرَت از خاکِ حرم لَختی برون آور و بِین-
که در این قافله بیشوکت و شان آمده ایم
همهگی منتظرِ بانگِ بلالِ حبشیم
ز ندای دیگران دلبهفغان آمده ایم