رحمه للعالمین بودن پیامبر محدود به حیات طیبه پیامبرصلی الله علیه وسلم نبود. این رحمت بودن در زمان خلافت راشده هم ادامه یافت. بیشترین فتوحات در زمان دو خلیفه اول اتفاق افتاد، در زمان خلیفه سوم بعضی از سرزمین ها مجدد فتح شد، متاسفانه در زمان خلیفه چهارم جهان اسلام با مشکلات داخلی دست به گریبان شد.
به صورت خلاصه، بعد از رحلت جهانگداز پیامبرص، در زمان خلیفه اول فتنه ارتداد تمام قلمرو اسلام را فرا گرفت، کسانی که منفعت شوم آنها به خطر افتاده بود، و دیگر منابع و منافع اقتصادی و سیاسی فقط در احتکار و انحصار آنها نبود، دست به شورش زدند و از دین خدا برگشتند. مثلا: کسی چون مسیلمه کذاب تبدیل شده بود به حاکم مطلق منطقه یمامه که فارغ از هرگونه محدودیت، با عنان بریدگی تمام بر مردم امر و نهی می کرد و کامروانی و کامرانی داشت. در مدتی کم، لشکری برای سرکوب ارتداد آمد که «خدا را هم دوست داشتند و خدا هم آنهارا دوست داشت»، در مدتی اندک آتش ارتداد فرونشست و قانون الهی که همه در برابرش برابر هستند، حاکم شد.
بعد از آن، لشکر منادی آزادی بندگان از بندگی بنده گان، به سوی شام و فارس لشکر کشی کردند. در زمان خلیفه اول شروع و در زمان خلیفه دوم بیش از 80% این سرزمین ها فتح و در زمان خلیفه سوم هم بعضی از قسمت های دیگر به نور اسلام آشنا شدند.
حالا برای درک بهتر از رحمه للعالمین بودن پیامبر نگاهی کوتاه داریم به وضعیت شام و فارس قبل از اسلام:
فارس (ایران):
عموما از لحاظ وضعیت اجتماعی و رفاهی ببینیم دو طبقه بودند، طبقه مرفه (خانواده شاهی، روحانیون، سرداران و دبیران بلند پایه) و عامه مردم که اکثریت 99% را تشکیل می دادند.
1. طبقه مرفه: غرق در ناز و نعمت، تمام قدرت و ثروت در احتکار و انحصار آنها، دارنده آزادی بی قید و شرط، مالک ده ها حرمسرا که صدها زنان زیبا روکه نقش بردگان جنسی را دارند، زمین های وسیع در تملک آنها…… طبقه ی که فقط و فقط عیش می کند. هر دختر زیبارو، هر زمین حاصلخیز، هر چشمه پر آب…. حق مسلم آنها
2. عامه مردم (اکثریت 99%): شکم آنها با نان جو سیر نمی شود، غرق در رنج وعذاب، شب و روز باید در زمین های زراعتی کارکنند، چارپایان را بچرانند، یا هم شمشیر بدست گرفته از طبقه اشراف دفاع کنند، اکثریت که فقط و فقط باید رنج بکشند تا اقلیت 1 فیصدی عیش و نوش کنند….جالب اینکه طبق آیین زردشتی هیچکس حق ندارد که ازیک طبقه به طبقه ی دیگر برود!
مردمان ساکن شام هم که درکنترول و تسلط رومیان، فقط با تفاوت نام و القاب دقیقا همین وضعیت را داشتند. مردمان ایران و شام کاملا از این وضعیت، خسته بودند و چشم به راه بودند که شهریاری بیاید و نقشی دیگر انگیزد. همینکه لشکر اسلام به این سرزمین آمد همه مردم به استثنای همان 1% به آنها نه به دید مهاجم بلکه به دید منجی می دیدند.
لشکر اسلام که نمادی از رحمت بود بصورت خیلی خلاصه امتیازات زیررا داشت:
1. همه ی مردم برابر هستند. هیچکس بر هیچکس برتری ندارد!
2. در انتخاب دین آزاد هستید، یا اسلام میاورید و امتیاز مسلمان ها را دارید یا هم در دین خود هستید اما باید جزیه بدهید. (جزیه ی که همگان توان پرداخت آنرا داشتند)
3. دهقان و کسانی که روی زمین ها کار می کنند، جزو زمین نیستند، بلکه آزاد هستند هرجا که دوست دارند، کار کنند. و زمین های بایر می توانند آباد کنند و صاحب زمین و ملک شوند.
4. هیچکس بر جان، ناموس و مال… کسی دیگر تجاوز کرده نمی تواند. در صورت تجاوز قصاص یا به تناسب جرم انجام داده مجازات خواهد شد.
اینها جلوه ی دیگر از رحمه للعالمین بودن پیامبر هست که توسط امت اش عملا برای درد مظلومین جهان نقش دیگر می انگیزد!