نجم

معلم

«بنام خداوند جان و خرد»

برای خیلی از ما «مکتب» یکی از بهترین و شیرین ترین دوران زندگی بحساب میرود. جایی که خیلی از ما روز اولش را با گریه های کودکانه آغاز کردیم و روز آخرش را با چشمانی پر اشک وداع گفتیم. راستی، مکتب فاصله یی است بین همین دو قطره اشک! یکی از سر لجبازی کودکانه و دیگری بخاطر دشوار بودن خداحافظی کردن از آن روزهای زیبا و از عزیزانی که بخشی از بهترین خاطرات اند.

شاید خیلی از ما روزهای اول مکتب را به یاد داریم، اینکه نمی خواستیم از کانون گرم خانواده دور شویم و به یک اجتماع غریب قدم بگذاریم. ولی با گذشت زمان، چنان با محیط اش انس گرفتیم که مکتب تبدیل شد به خانۀ دوم، خانه یی که نقش و نگار دیوار هایش قشنگ ترین تصاویری است که از دوران خوردسالی به ذهن داریم. جایی که زنگ های تفریحش پر از هیجان بود و چقدر با اشتیاق منتظر زنگ آخر بودیم؛ ولی امروز چقدر برای آن روز های قشنگ دلتنگیم و دل مان میخواهد به آن روزها برگردیم و یکبار دیگر نصیحت ها و قصه های آخر درس معلم عزیزمان را بشنویم، آن جملاتی که از شنیدنش قلب انسان آرام میگرفت. همۀ آن روز های قشنگ را مدیون استادانی استیم که معنی واقعی معرفت و فداکاری بودند، بزرگانی که برایمان آموختند غیر از خواندن و نوشتن چیزهای دیگری هم در زندگی هست که انسان باید بیاموزد. ارزش هایی مثل محبت، عشق، فداکاری و ازخودگذری. اینکه هرچقدر ببخشی بیشتر بدست می آوری، هرچه مهربان تر باشی قلب بزرگتری خواهی داشت و هرچقدر شاخه هایت پربارتر باشد باید افتاده تر باشی.

جایگاه معلم آنقدر عالی و بلندمرتبه است که خداوند در آیات بسیاری پیامبران خود را راهنما و معلم بشریت معرفی نموده است.

خداوند متعال در سورۀ جمعه میفرماید: هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ ﴿۲﴾

(و کسی است كه در ميان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها می خواند و آنها را تزکیه می کند و به آنان کتاب ]قرآن[ و حکمت می آموزد هرچند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند!)

به همین ترتیب، سیدنا محمد صل الله و علیه وسلم – پیشوای و رهبر همۀ انسان ها – به ما وحدانیت را آموخت، این که چگونه خدای خود را بشناسیم و به بندگانش مهر بورزیم، از دروغ بپرهیزیم و از حق دفاع کنیم. ببینید که این شغل  چقدر مقدس است. جایگاه تعلیم و تربیت آنقدر والاست که خداوند برای رهنمایی بشر همواره پیامبران خود را فرستاد. باید بگوییم که هیچ مقامی شأن و شوکت معلمی را ندارد.

معلم خودش مکتبی است از حکمت و دانش، کسی که وجودش روشنایی راه ماست، راهی که پر از خم و پیچ است و پیمودنش دشوار. همۀ ما بعد از یک دورۀ تحصیل و تلاش فارغ می شویم و به قله های بلند موفقیت می رسیم. اما اغلب عاملان اصلی این موفقیت را فراموش می کنیم، همان استادانی که بخاطر پربار شدن درخت دانش مان عرق ریختند و زحمت کشیدند.

“شغلی ندیده ام به جهان چون معلمی

باری به این گرانی و مزدی به این کمی”

هیچ مزدی نمی تواند جواب زحمات معلم باشد. کسی که هم رفیق بود، هم برادر و هم آموزگار. معلمی که جملات قشنگش اولین درس های معرفت و مردانگی بود. به راستی که یک تشکر ناچیز نمی تواند حق این جوهر نایاب را اداء کند، اما بهترین هدیه و سپاسگزاری از معلم این است که برایش نشان دهیم زحماتش بیهوده نبوده است. بیایید دانش خود را برای رشد و شکوفایی کشور و جامعۀ خود بکار اندازیم. معلم دوست دارد شاگردش را موفق ببیند.

آری، معلم خشت اول تمدن و آبادی های جهان است، او مهندس این نقشۀ بزرگ است!