وقتي يك انسان گنه كار در جمع انسان هاي نيك و هدفمند قرار ميگيرد براي او دو حس عجيبي دست ميدهد:
- درك ميكند چه اندازه از مسير صلاح و نيكي عقب افتاده است.
- براي نيك شدن و صالح شدن تشويق و ترغيب ميشود.
من یک هفته قبل در ميان چنين جمع نيك و صالح قرار داشتم كه تا اكنون طعم لذت بخش اين سه روز با صالحان بودن را با دل و جان حس ميكنم… دوست دارم خواننده عزيز اين نوشته هارا نه اغراق و مبالغه داند و نه دروغ و خيالبافي… من اين سطور را نه منحيث شخصي كه با چنين جماعت صالح وابستگ دارد مينويسم، بلكه منحيث يك انساني مينويسم كه از دور و نزديك نظاره گر تلاش هاي مصلحانه چنين جمع صالح بوده است.
سه روز اول سال ٩٦ را با جوانان نجم گذشتاندم؛ با جواناني كه هم و غم آنها ايجاد جامعه ايست كه براي همگان در آن جايي براي زيستن باشد، جامعه مترقي، مقتدر و با صلح و ثبات! جامعه اي كه قانون خداوند در آن بر مسند حكمروايي باشد و همگي تحت پرچم دين زندگي يكسان داشته باشند.
جامعه اي كه در آن همه افغان مسلمان باشند نه پشتون و تاجك و ازبك متعصب… شايد در ابتداء همه اين ادعاها براي آناني كه از اين جمع جوانان و كاركردهاي آنان آگاهي نداشته باشند، چيزي جز گزاف و خيال نباشد ولي از حسن حظ و لطف پروردگار، همه اين ادعا و خواسته ها كاملا حقيقت است و با وجود همه چالش هاي موجود فراراه دعوت، اين جوانان، كمر همت براي نجات جامعه از اين بدبختي ها بسته اند.
تلاشي را كه نجم در ظرف چهار سال با دستان خالي، براي جهت دهي جوانان به راه مستقيم انجام داده است، استعمار در ظرف ١٦ سال با تمام دم و دستگاه اش نتوانسته انجام دهد و با اطمينان ميتوان گفت اگر استعمار همه فكر و حيله اش را بكار برد و از هيچ وسيله دريغ نكند تا جامعه را به سوي فلاكت و بدبختي سوق دهند با اين همه، باز هم از قافله اين جوانان عقب خواهند ماند، زيرا اين جوانان برترين و بالاترين قدرت دنيا را با خود دارند آنها نيرويي را با خود دارند كه آسمانها و زمين و همه عالم سر خضوع و ذلت در برابر قدرتش خم ميكنند.
آري!
با نجم قدرت الهيست، آنان از قدرت مافوق همه قدرتها استمداد ميجويند و به آن تكيه ميكنند و مطمئنا هركسي با نيروي غيبي الهي نصرت شوند و با زيور ايمان و توكل و عمل آراسته باشد، هيچگاهي مغلوب و سرافگنده نميگردد اگرچه از نگاه نيرو و نفر اندك باشد. (
کم من فئة قليلة غلبت فئة كثيرة بإذن الله /بقرة – ۲۴۹) ترجمه: بسا گروهى اندك كه بر گروهى بسيار به اذن خدا پيروز شدند.
بدون شك وقتي گروهي اگر چه اندك و قليل، به ياري خداوند و قدرت او تكيه نموده و هدف و غايت تلاش هايش را رضاي پروردگار قرار دهد، سرانجامش اعتلا و سر بلنديست و مزدش رضاي پروردگار و بهشت برين…
نجم طي تلاش هاي پنج ساله اش طوري در اعماق قلب جوانان جا گرفته است كه اعضاي آن، بدون در نظر داشت مزد و پاداشي به نداي آن لبيك ميگويند، كارها براي رضاي الله متعال انجام ميشود، تبعيض و تعصب زير پا و پرچم وحدت به دستهاي جوانان قرار دارد، برادري از هرات را ميبني كه با عشق و علاقه پشتو صحبت ميكند و برادر ديگري از ننگرهار و جلال آباد تلاش دارد به زبان دري با برادران رابطه برقرار كند، خوب به ياد دارم وقتي برادري از ننگرهار مرا به آغوش كشيد و در گوشم خواند: براي رضاي خداوند دوستت دارم و از پروردگار استدعا دارم اين دوستي را پايدار داشته باشد. (
الحمدلله الذي هدانا لهذا و ما كنا لنهتدي لولا أن هدانا الله/ لأعراف – ٤٣) ترجمه: ستايش خدايى را كه ما را بدين [راه] هدايت نمود و اگر خدا ما را رهبرى نمیکرد ما خود هدايت نميافتيم.
با بيان اين همه فضايل، قصد بزرگنمايي و كتمان نقص را ندارم، جز خدا و آفرينش او، هيچ چيز ديگري مبرا از عيب و تقصير نيست. كارهايي كه بوسيله بشر به سرميرسد حتما خلا و كاستي دارد، ولي با آنهم موجوديت نجم در چنين فضاي آشفته و سراسر از مشكلات، اشد ضرورت تلقي ميشود و شايسته است جواناني براي نشر دعوت و ارزش هاي اصيل ديني و فرهنگي كمر همت ببندند و سد معبري براي سيل طغيانگر استعمار فرهنگي و فكري قرار گيرند.
در خاتمه از الله متعال عاجزانه ميخواهم اين نهاد ايماني را تقويت بيشتر فرموده و با روشني فعاليت هاي نجوم، خانه خانه اين سرزمين را درخشان و منور بگرداند، كه جز با اراده و مشيت او هيچ نخلي به ثمر نمي نشيند. (و ما تشاؤن الا ان یشاء الله رب العالمين/ التكوير – ٢٩) تر جمه: وشما هیچ چیزنمی خواهید، جز اینکه خداوند رب العالمین خواسته باشد.