عبدالباسط امل
سه روز اول بهار ۹۶ مشارک دو برنامهٔ نجم بودم. این دو برنامه از بزرگترین مجالس نجم می باشد، اضافه از سه صد تن از سی و دو ولایت کشور منحیث نمایندهٔ ولایات و ملت ما در آن حضور بهم رسانیده بودند. من جز تعداد كمي از این جوانان، ديگران را ندیده بودم، جز تعداد محدود دیگران را نمی شناختم و حتی اسم شان را نشنیده بودم.
برنامه زيبايي بود، همه چیز جالب، زیبا و ربانی. پشتون، تاجک، هزاره، ازبک و بلوچ را یکجا زیر یک سقف کنار هم دیدم. همهٔ این سه صد تن بگونهٔ با محبت و صمیمیت تعامل می کردند گویا دوست و برادر خود را پس از سالها دوری ملاقات می کند.
آنجا هر جوان چنان شوق خدمت به کشور و ملت را داشت که نظیرش را هرگز ندیده ام، چهره های پاک، عزم راسخ و وحدت فکري اين جمع جوانان، آدمی را برای آیندهٔ روشن و درخشان کشور رنجدیده مطمئن می ساخت.
شعار های الله اکبر، خدمت به ملت و آبادسازی کشور چیزی بود که از گلوی هر جوان به فضا طنين انداز ميشد. برنامه شام ۵ شنبه با گریه و اشک و وعدهٔ خدمت بیشتر به ملت پایان یافت. از دیدهٔ هر مشارک اشک روان بود، سه روز چنان محبت و نزدیکی میان همه ایجاد کرد که جز نجوم هیچکسي باورش را نخواهد کرد.
بعد از سه روز به اين باورمند شدم كه هرگاه با نجوم باشم احساس نیرومندی و قوت می کنم.