این مقالهی کوچک و متواضع، نه از دلپیکارهایِ پیامبر دادِ سخن میدهد و نه از مبارَزاتِ نسل بینظیر قرآنی حرفی به میان میآورد… از انقلابِ فکری و فرهنگییی سخن میراند که نسیمِ صبحگاهیاش قبل از فرارسیدنِ نسیمِ دلنواز بهاری، شاخههایِ درختانِ پژمردهی افکارمان را نوازش داد… از رستاخیز بزرگی داد سخن میدهد که آفتاب تابناکش در مدتزمانِ کوتاه و اندک، بر همگان تابید و تمامی خُنُکسایههایِ میهن را به نیستی فرستاد… و بالآخره از نجوم و ستارههایِ تجلیل میکند که سالروز میلادشان فرا رسیده و تصمیم دارند تابندهگیهایِ گذشتهی خود را بازنگری کنند و با آغاز زندهگیِ جدیدِ خویش، با خدایِ خود پیمان بندند که در سالهایِ بعدی بیشتر و بهتر از سالهای قبلی بدرخشند و آسمانِ تاریک زندهگی را مجلَّل سازند.
***
بدونِ اندکترین تردیدی، ماه حوت را میتوان ماه “نجات” و “پیروزی” و “حمّاسه” قلمداد کرد؛ زیرا این ماه، جز حمّاسه و قیام و خیزش را در بطنِ خود جای نداده… از بطنِ این ماه، انقلابها و قیامهایِ متعدِّدی برون جهیدند؛ انقلابها و قیامهایِ فکری، فرهنگی و مسلحانه. اگر دیروز به تاریخِ سوم حوت، منادیانِ آزادی و زنجیرشکنانِ بادیانتِ کابل، با سردادنِ نعرههای “الله اکبر” سپاه ظلمت و تاریکی را آشفتهخاطر ساختند و در راهِ خدا هزاران شهید دادند، اگر چند روز بعد از آن به تاریخِ بیستوچهارمِ حوت، دلیرمردانِ غیّور و شهادتجویانِ بتشکنِ هراتِ باستان، لرزهی بزرگی در میانِ صفوفِ خداناباوران پدید آوردند و بیستوچهار هزارتن را در راهِ خدا و نجاتِ میهن تقدیم نمودند؛ امروز بار دیگر به تاریخِ 19 حوت، جوانانِ مسلمان و هدفمدار این مرزوبومِ کهن، انقلابِ بزرگ و قیامِ توفندهی دیگری را در قلب کشور پدید آوردند؛ ولی با چهرهی دیگر و لباسِ نوینتر و قالبِ درخشانتر… با پدیدآمدنِ این انقلاب سترگ، دگرگونیِ محسوسی در کشور دیدگان را به خود جلب نمود. من مدّعی آن نیستم که تمامیِ دگرگونیهایهای مثبت در کشور، از دستآوردهایِ ماست؛ اما با جسارتِ تمام میتوانم بگویم، نهاد ما نقش بزرگتر، عاقبتاندیشانهتر و مؤثرتری را در دگرگونیها ایفا نموده است و این واقعیّتیست که قبل از ما دیگران بدان گواهی دادند.
***
فعّالیتهایِ ما را، نه شِعارهای تند و میانتُهی تشکیل میدهد، نه اعلامیههای منشور در جراید و نههم شبنامهیِ درونخالی در مساجد و دفاتر… ما، در پهلوی اینکه راهِ منتخَبمان را، گامی در مسیر پیامبر صلی الله علیه وسلم میانگاریم، دیگر جریانهای اسلامی را قطعاً به باطلگرایی نسبت نمیدهم و خود را مصئون از خطا نمیدانیم. ما – برخلافِ بسیاریها – برادرانِ دینی و ایمانیمان را در هر جریانی که باشند در راه خیر و نیکی تا حدّ توان و استطاعت بشری کمک و یاری میرسانیم. از دیدگاه ما، دوری از علم و دین بزرگترین سرّ رکود و عقبماندگی مسلمانها را تشکیل میدهد و یگانه راهِ برونرفت از این سیهچالِ مرگبار، روشنساختنِ شمع دین و دانش در شبستانهای جوامع اسلامیست. ما در پهلوی مبارَزاتِ فکریمان، در هیچ مقطعی از زمان، در برابر حوادث ناگوار کشور خاموش ننشستهایم و مهر سکوت بر لب ننهادهایم. راهپیماییهایِ ما در برابر کاستیها و بیکفایتیهایِ نظام موجود در کشور از دیدگان اهلِ بصیرت پنهان نیست. ما، از متنِ جامعه برخاستیم و زیستن در کنار مردم را به خیر مسلمانها میپنداریم؛ نه مانند آنانیکه شِعارهایِ توخالی و تُهیمعنایی را از عقب پنجرههایِ صفحاتِ مجازی سر میدهند؛ در حالیکه خود در کلبههای تاریک و گوشههایِ دور خزیدهاند! ما به پیش میرویم و هیچگاهی به عقب بر نمیگردیم و ابداً مزاحمتها و چالشهایِ پدیدآینده، فعّالیتهایِ ما را کاهش نمیدهد.