نجم

کودتا و خشونت در مصر

نوشته:دکتر رفیق حبیب نویسندۀ شهیر مسیحی
برگردان: فضلی‌آماج

طرح کودتا بر اساس استراتژی انفجار خشونت، استوار است، البته این طرح تهدید و ارعاب کل جامعه را نیز با خود دارد ، از یک‌سو رسانه‌های کودتا از روز نخست تلاش دارند که جنبش اخوان المسلمین را به خشونت‌گری متهم کنند، تا بستر تهدید وارعاب گسترده را در کل جامعه از اخوان المسلمین عملی بسازد، سپس از این تهاجم رسانه‌ای، به عنوان یک پوشش، در جهت یک حملۀ سرکوب‌گرانۀ خونین علیه اخوان المسلمین استفاده کنند. دیدیم که پس از ساعاتی از راهپیمایی‌های «واگذاری صلاحیت‌ها!!» به رهبر کوتاد، کشتارگاه رابعۀ عدویه به عنوان یکی از جنایات جنگی و نسل‌کشی چهره برافروخت. جنبش اخوان المسلمین- به دلیل این‌که یک تنظیم ریشه‌دار در متن جامعه‌است- اساسا بر توانمندی خود بر بسیج کردن وگردآوردن جمهور تکیه می‌زند، و راز حقیقی قدرتش هم در گسترش آن در جامعه و در توانمندی او بر کسب یاران وموافقان و در توانمندی‌های تنظیمی منظم مردمی‌اش نهفته است، این به این معناست که ‌مسالمت‌آمیز بودن در واقع هستۀ قدرت اخوان را در رویارویی با کوتاد تشکیل می‌دهد. رهبران کودتا می‌دانند که جنبش اخوان المسلمین یک گروه مسالمت‌آمیز است و هرگز در خشونت فرونخواهد رفت، و این را هم می‌دانند که مهم‌ترین منبع قدرت اخوان، در مقابله با کودتا مسالمت‌آمیز بودن آن است. حرکت مسالمت‌آمیز جنبش اخوان المسلمین، هم پایگاه مردمی‌اش را قوت می‌بخشد و هم ریشه‌اش را در جامعه پاس می‌دارد، این در حالی‌است که خشونت همه آن‌چه را که اخوان در صدد تحقق آن هستند؛ نابود می‌کند. مسالمت‌آمیز بودن اخوان و یاران قانونیت، این را میسر خواهد ساخت که در نبرد با کودتای نظامی پیروز شوند؛ اما در خشونت، رهبران کودتا برنده خواهند بود، لذا چنگ‌زدن اخوان به مسالمت‌آمیز بودن از مهم‌ترین اسباب قدرت اوست. مگر رهبر کودتا می‌خواهد که اخوان را روانۀ خشونت کند، لذا خشونت برنامه‌ریزی‌شده را علیه راهپیمایان یاری‌دهنده‌گان قانونیت دنبال می‌کند، صدها کشته در کشتارگاهای وحشتناک و پی‌همی به‌جا گذاشت؛ تا اخوان را به زاویۀ تنگی بکشاند، هدف این است که با این کار اخوان یا از خیابان‌ها بیرون می‌شوند و تسلیم می‌شوند و یا مجبور به مقاومت خشونت می‌شود و در نتیجه به مربع خشونت وارد می‌شود؛ اما جماعت اخوان المسلمین با اصرار هم بیرون شدن از خیابان‌ها را رد می‌کند و هم فرورفتن به‌سوی خشونت را، چون اخوان آن‌چه را که رهبران کودتا می‌دانند، خوب می‌داند، می‌داند که مصدر قوت‌شان در مسالمت‌آمیز بودن‌شان است، و بیرون شدن‌شان هم از خیابان‌ها مستحیل به‌نظر می‌خورد؛ چون اگر از خیابان‌ها بیرون شود، مرحلۀ نابودی خونین اخوان آغاز خواهد شد، پس برای اخوان راهی جز ماندن در جاده‌ها باقی نمانده‌است، تا کودتاد سقوط کند، این چیزی‌است که او را وادار به تحمل قتل‌ها و کشتارگاه‌های دسته‌جمعی کرده است، چون – چنان‌که گفتیم- بیرون شدنش از میدان‌ها به معنای روبه‌روشدن با نابودی خونین خواهد بود. در هرحال رهبران کودتا می‌خواهند از جنبش اخوان المسلمین رهای یابند؛ تا بتوانند حکومت نظامی را استقرار بخشند. برچسپ خشونت: تهاجم رسانی‌ای بی‌شمار در تلاش این است که برچسپ خشونت را به اخوان بزند، این کار برای این هدف است که ‌نمایشی را برای تهاجم خشونت‌گرایی برنامه‌ریزی‌شده علیه اخوان و علیه همه نیروهایی که در برابر کودتای نظامی می‌ایستند، آماده سازند، و این تهاجمی‌است که در آیندۀ علیه همه نیروهای اسلام‌گرایی که حضور قوی در متن جامعه دارند، گسترده خواهد شد. مگر هدف دیگری هم از برچسپ خشونت به اخوان هست، و آن اینکه شماری به این باور شوند که مصر با موج تازه‌ای از خشونت روبه‌رو خواهدشد، به‌ویژه می‌خواهند تجمعاتی که کودتا را تأیید کردند، با ارعاب و تهدید شان از موج تازۀ خشونت، عملا هم بر آنان تسلط پیدا کنند و هم آن‌گونه که خود بخواهند جهت‌شان دهند. آن‌گونه که شماری از تجمعات طرفدار کودتا کاملا تحت تأثیر سخنان کودتادگران قرارگرفتند و کاملا بی‌اراده گشتند، تا آنجا که فرمان‌های رهبر کودتا را اجرا می‌کنند و هر روز در کشمکش خونینی فرو می‌روند، تا آنجا که تا مرحلۀ جنگ داخلی به‌صورت عملی و یا ضمنی رسیده است. اگر تجمعی از حالت ترس بیرون شد و در تأییدش نسبت به کودتا بازبینی کرد و اگر تأیید مردمی نسبت به کودتا کاهش پیدا کرد، رهبران کودتا از نو تلاش می‌کنند که از طریق موج تازۀ از خشونت‌های تدبیرشده و یا هم از طریق ارعاب وتهدید پوشش مردمی به کودتا ببخشند. گروهای خشونت‌گرا: پس از انقلاب 25 جنوری 2011 موج خشونت‌گرایی به‌صورت قابل ملاحظه‌ای فشرده شده بود، به‌ویژه پس از بازبینی شماری از گروهای اسلام‌گرا و دست‌کشیدن‌شان از خشونت، این موج عقب‌گرد بیشتر داشت. و بازبینی‌های گروهای اسلامی مصر در عرصه برجسته‌تر بود، و بدون شک این بازبینی در بیرون از مصر هم تأثیر گسترده خود را داشت، تا آنجا که گروهای خشونت‌گرا جز در سینا ، در جای دیگری حضور حقیقی نداشتند. پیش از انقلاب 25 جنوری به دلایلی گروهای خشونت‌گرا در سینای مصر پدید آمد که مهم‌ترین آن چه‌گونگی برخورد سازمان‌های امنیتی با مردم سینا بود، هم‌چنان اطلاعات استخباراتی و معلومات دست‌داشته این را می‌رساند که گروهای سلفی جهادی جمع جمعی از افراد مسلح بیرون‌شده از استخبارات و گروهای فراری از قانون، در سینا حضور دارند. این گروها پیش از انقلاب وپس از آن، وپیش از انتخاب رئیس محمد مرسی و پس از آن و پیش از کودتا و پس از آن، دست به خشونت زدند و می‌زنند. بدون شک شماری از این گروهای رمیده از قانون، پس از کودتای نظامی جنبیدند؛ تا روکش خشینی را بر آن‌چه کودتای نظامی می‌خواست انجام دهد، بیندازد تکرار تهاجم مسلحانه در سینا به‌صورت غیر طبیعی این را می‌رساند که این عملیات برنامه‌ریزی‌شده‌ای‌است که انگار مقدمه‌ای‌ برای عملیات نمایشی باشد، تا اینکه حالت ترس از موج‌های تازۀ خشونت شیوع پیدا کند؛ پس از آن مقابله با خشونت را بهانه‌ای می‌سازند، برای سیاست‌های سرکوبگر و خونین‌شان، در نفس وقت خشونت واقع در سینا را برچسپی به اخوان می‌زنند؛ تا بدین بهانه به‌گونه سرکوبگرانه و خونین آنان را از ساحه پاک کنند. خیلی پیداست که میان اخوان و گروهای سلفی جهادی مسلح، اختلاف کلانی‌است، و اخوان توسط گروهای سلفی مسلح آماج تهاجم تند و پی‌همی قرار گرفته‌است، به‌ویژه از سوی آنانی که مربوط به القاعده هستند. هم‌چنان پیداست که گروهای مسلح روش تغییر را در قوت می‌دانند، وباورمند اند که تغییر از راه دمکراسی و صندوق‌های انتخابات ناممکن است، چنان‌که گروهای سلفی مسلح، حتی رسیدن اسلام‌گرایان را به حکومت از طریق صندوق‌های رأی نادرست می‌دانند، در برابر این بینش، اخوان المسلمین، روش مبتنی بر «تغییر مسالمت‌آمیزِ گام‌به‌گام» را طرح افکند، و معتقد شد که کار سیاسی گام‌به‌گام تنها وسیلۀ تغییر و اصلاح است. آمدن بهار عربی و تحول دمکراتیک، بر صحت موقف اخوان مهر زد، و این را رساند که ابزار کار دمکراتیک، بهترین وسیلۀ کار سیاسی مسالمت‌آمیز است، هم‌چنان که نکوترین وسیلۀ تغییر و اصلاح است. با آغاز تحول دمکراتیک در کشورهای بهار عربی، «اندیشۀ تغییر با قوت» – که گروهای سلفی جهادی بانی آن بودند – با بزرگ‌ترین چلنج روبه‌رو شد،چون شیوۀ «تغییر مسالمت‌آمیز» نتایج حقیقی را به دنبال داشت، این در حالی است که «شیوۀ تغییر با قوت» هم جوامع را از پا درآورد و هم خود گروهای مسلح را. اما؛ پس از آن، کودتای نظامی سربیرون آورد؛ تا«اندیشۀ تغییر باقوت» را در برابر «اندیشۀ تغییر مسالمت‌آمیز» یاری رساند و به گروهای مسلح دلیلی بر صحت دیدگاهش تقدیم کند، چون عملا نشان داده شد که اسلام‌گرایان اجازۀ رسیدن به قدرت را از طریق روند دمکراتیک ندارند. آن‌چه را اسلام‌گرایان از راه صندوق‌های رأی به‌دست آوردند، از طریق کودتای نظامی به ناکامی مواجه شد. گمان می‌کنم هدف همین بود، و این یک نتیجۀ جانبی نبود، منظور این بود که گروهای اسلامی به خشونت روی آورند. گروهایی که خشوت را بنا کرده‌اند زود است که آغوش جامعه‌ای را که آنان را حمایت می‌کند از دست می‌دهند، و از چشم مقبولیت مردم می‌افتند، و با این کار اینان به گروهای کوچکی تبدیل خواهند شد که اگر نمی‌توانند به گونۀ نهایی از آنان رهایی یابند، دست‌کم دیگر قدرت تغییر معادلات سیاسی را نداشته باشند. هم‌چنان وجود گروهای اسلام‌گرای مسلح، به ایالات متحدۀ امریکا این فرصت را میسر می‌سازد که جنگی را به نام جنگ علیه تروریزم نام گذاشته‌است، به راه اندازد، هم‌چنان وجود چنین گروهای مسلح زمینه را برای دولت‌های هم‌پیمان غرب در منطقۀ عربی و جهان اسلام مساعد می‌سازد که جنگی به نام تروریزم را برافروزند، در نفس وقت پیمان‌شان را با امریکا قوت می‌بخشند و خشونت را بهانه‌ای بر تحمیل دولت‌های نظامی برگردۀ مردم می‌دانند. این به این معناست که انفجار موج تازه‌ای ازخشونت‌ها، تنها منافع کودتای نظامی و منافع غرب و امریکا را در منطقه کمک می‌کند ، هم‌چنان که بهانه‌ای خوبی‌است برای تأسیس حکومت‌های نظامی واز پادرآوردن انقلاب‌های بهار عربی. بهانه‌های غربی: آن‌چنان که غرب از جنبش‌های اسلامی دمکرات ترس وبیمی روشنی داشته است، و تلاش کرده است که دست‌آوردهای سیاسی آن را هیچ کند؛ این چنین مقابله با جنبش‌های اسلامی مسالمت‌آمیز خطری را تشکیل می‌دهد که مواجه با آن خیلی سخت به‌نظر می‌آید، این در حالی‌است که می‌توان با خطر گروهای اسلام‌گرای خشونت‌گرا مقابله کرد و بر تأثیرش حد گذاشت، البته پیداست که این گروهای خشونت‌گرا بهانه‌ای مهمی‌است برای مداخلۀ کشورهای غربی و ویران کردن کشورها و شیوع بی‌بندباری؛ تا هیچ نوعی از حکومت مستقلی که در هم‌پیمانی غرب نباشد؛ شکل نگیرد. در حالی که ادامۀ مبارزۀ مسالمت‌آمیز در خیابان‌های مصر علیه کودتا، باورِ به نتیجه‌بخش بودن کار سیاسی مسالمت‌آمیز را بر می‌گرداند وفرصتی را برای پیروزی دوبارۀ شیوۀ مسالمت‌آمیز بر شیوۀ خشونت‌گرایی میسر می‌سازد. به هراندازه‌ای که انقلاب جنوری به‌گونۀ مسالمت‌آمیز برگردد، علاقه‌مندی به خشونت‌گرایی که کودتای نظامی آن را تغذیه می‌کند؛ تا به‌عنوان ابزار از آن بهره‌برداری کند، کاهش پیدا می‌کند. کودتای نظامی می‌خواهد جذابیت گروه اخوان المسلمین را- به‌عنوان یک حرکت سیاسی مسالمت‌آمیز- تضعیف کند؛ تا جذابیت گروهای خشونت‌گرا را بیشتر کندو جوانان جذب آن شوند؛ تا کودتای نظامی بتواند بهانه‌ای را فراهم کند. به‌سان همه کودتاهای نظامی، رهبران کودتا به پوشش پی‌هم و ادامه‌داری تا مدت درازی نیازدارند، لذا عنوان امریکایی نابی برایش گزیدند: جنگ با تروریزم!! این همه، این را می‌رساند که ناکام‌ساختن کارسیاسی مسالمت‌آمیز، به مصلحت کودتای نظامی‌است، هم‌چنان‌که تغذیه و تقویت کارسیاسی مبنی برخشونت در مصلحت کودتاست.