هفت ثور آغاز جنگ و ورود عساکر رژیم شوروی به افغانستان بود که دو میلیون کشته و در حدود پنج میلیون مهاجر برای کشور ما به ثمر به بار آورد، ولی هشت ثور نیرو و قدرت افغان ها را در مقابل رژیم بزرگ اتحاد جماهیر شوروی نشان داد که افغانستان محل مناسب برای بذر تخم افکار و اندیشه های کمونیزم نمیباشد.
نقطه قابل تفکر ۷ و ۸ ثور است دو روزی پی هم، قانون الهی به شکلِ است وقتی حق میآید دیگر جایی برای بقا و تداوم باطل باقی نمی ماند، در هفت ثور باطل آمد ولی به مجرد آمدن هشت دیگر جایی برای هفت ثور باقی نماند.
داود خان در ۵ ثور ۱۳۵۷ یکتعداد از رهبران حزب خلق افغانستان را محبوس نمود که در این میان حفیظ الله امین محبوس نگردید.
صبحگاهی ۷ ثور ۱۳۵۷ کودتایی در افغانستان رخ داد و طی آن حکومت سردار محمد داود خان به حزب دموکراتیک خلق انتقال یافت. این کودتا به شکل غافل کننده ی به پیروزی رسید، قیام مبهم که در آن اثر مردمی مشاهده نمی شد و شامگاه همان روز حفیظ الله امین از طریق رادیو افغانستان پیام پیروزی خویش را بیان کرد.
گروه های کمونیستی با پشتیبانی ارتش رژیم اتحاد جماهیر شوروی توسط یک کودتایی خونین بالای مردم کشور ما تسلط یافتند. در واقع ۷ ثور آغاز مشکلات بزرگ و بدبختی های شد که تعدادی از مردم کشته شدند، تعدادی هم مهاجر و تعدادی هم زندگی چنان قابل توصیفی نداشتند.
پس از پیروزی حزب دموکراتیک خلق، حکومت جدید به زودی از سوی اتحاد جماهیر شوروی شناخته و مورد حمایت قرار گرفت.
پیروزی اینها چندان طول نکشید، کوشش های قبولاندن نظریات شان بالای مردم مؤثر واقع نشد چون دو موضوع به شکل طبیعی در ذهن انسان ها مدام در بخش قبول کردن افکار وجود دارد:
۱. انسان ها افکاری را که میپذیرند که اجباری نباشد
۲. با عقل شان قابل قبول باشد یعنی نظریه میان تهی و پوچ نباشد
که این دو ویژگی را کمونیزم نداشت و در ضمن نداشتن این ویژگی ها در مقابل فکر قوی دینی (اسلام) مردم قرار گرفتند و هزاران نفر را به جرم تدین شان به بی رحمانه ترین شکل کشتند که تا حال بعضی از گور های دسته جمعی مردم ما از زمان حاکمیت روس ها پیدا شده از قبر های دسته جمعی ده نفری الی قبر های پنج هزار نفری و بیشتر از آن.
با وجود مشکلات بزرگ، مردم شجاع ما دست به مبارزات گسترده زدند که پس از ۱۴ سال، ۲۳ سال پیش از امروز در چنین روزی (هشت ثور) مبارزه مردم افغانستان در برابر حکومت وقت به پیروزی رسید. روز هشت ثور روزِماندگار در تاریخ کشور ماست که ابر قدرت جهان شرق (اتحاد جماهیر شوروی) را شکست بزرگ دادند و به قدرت حکومت کمونیستی در کشور نقطه پایان گذاشتند و ایدولوژی کمونیستی نخستین شکستش را در جهان از افغانستان تجربه کرد.
حال سؤالِ به ذهنی همه ما ایجاد میشود که مجاهدین بعد از شکست اتحاد جماهیر شوروی و بدست آوردن قدرت، چرا نتوانستند قدرت سیاسی و نظامی را تداوم بدهند؟
یک علت این بوده میتواند مجاهدین آنقدر به شکل مناسب سیستم حکومت داری را بلد نبودند و مهمتر از این مداخله دست های بیگانه و استخبارات شان در درون کشور باعث متفرق شدن تعدادی مجاهدین شد.
وقتی نظام و سیستم یک کشور تغییر میکند، نیاز مبرم به مدیریت عالی در بخش سیاسی و اقتصادی، منظم سازی زندگی اجتماعی و فرهنگی مردم به وجود می آید که با تأسف آنها در این بخش ها نسبتاً ضعیف برخورد کردند.
ولی به هر صورت گذشته از اینها شجاعت و پایمردی مجاهدین و صبر و استقامت آهنین شان از توصیف قلم من خارج میباشد؛ روزها در هوایی گرم و شب ها در روی صخره ها بدور از خانه وفامیل شان فقط برای نجات مردم میهن شان گرسنگی ها و تشنگی های زیادی را متحمل شدند تا رضایت الله را بدست بیاوردند و خودی شان و نسل بعدی در فضای اسلامی زندگی نمایند.
از الله در مقابل تمام زحمات شان اجر بی پایان و در مقابل کمی و کاستی و بعضی اشتباهات شان عفو میبخواهم.