رابطه ای آئین اسلام و زبان عربی

نبشته : ثابت رسولی

اسلام آیین ایست ماندگار و جاویدان که توسط قرآن تبیین و بیان شده است و قرآن به زبان عربی بوده و خود قرآن به وضوح از تمجید زبان عربی حرف میزند.
اسلام و عربی با هم ارتباط ناگسستنی و پایدار داشته و برای دانستن این کیش مقدس، ضرورت اعتصام به ادب تازی دیده میشود.
برای شناخت واقعی اسلام و مقاصد شریعت نیاز به فهم زبان عربی داشتیم و داریم.
تحقیق و پژوهش در زمینه ای اسلام شناسی بدون تسلط بر زبان عربی کامل نبوده و ناقص است، اینک پاره ای از دلایل را با هم مرور میکنیم.

1-الله متعال میفرماید:

انا انزلناه قرآنا عربیا
“یوسف 2”
ترجمه: ما آن را قرآنی عربی نازل کرده ایم
و هذا لسان عربی مبین “نحل 103”
ترجمه: و این قرآن به زبان عربی آشکار است.
بلسان عربی مبین “شعرا 84″
ترجمه: آن را به زبان عربی روشن نازل کرد.
و هذا کتاب مصدق لسانا عربیا”احقاف 12”
و این قرآن کتابی است تصدیق کننده ای تورات که به زبان عربی است.
قرآنا عربیا غیر ذی عوج “زمر 28”
ترجمه: قرآنی عربی بی هیچ انحراف و کجی
کتاب فصلت آیاته قرآنا عربیا “فصلت 3”
ترجمه: کتابی است که آیاتش به روشنی بیان شده که به زبان عربی است.
آیات مذکور به وضوح دلالت میکند که قرآن به زبان عربی است و عربی لسان واضح و روشن.
پس برای درک قرآن نیاز است به فهم زبان عربی.
2-مستشرقین که ناقد اسلام هستند اول زبان عربی را فرا گرفتند بعد به تتبع و تحقیق اسلام پرداختند و بعد به نقد آن.
3-کتاب های بزرگ و چند جلدی از دانشمندان شهیر اسلام کماکان به زبان عربی باقیست و به پارسی دری که زبان دوم تمدن و فرهنگ اسلام است ترجمه نشده چه برسد به دیگر السنه
از جمله کتب قرطبی ، ابن اثیر ،ابن کثیر و کتب ضخیم ابن تیمیه و ابن قیم ،سیوطی ،عسقلانی ،عینی و دیگر دانشمندان امت.
4-ابن رشد فقیه مالکی و فیلسوف اندلسی از نحوه ای ترجمه آمیخته با تعقیدات لفظی و معنوی کتب افلاطون ، سقراط و ارسطو و تمدن یونان به عربی ،لب به شکایت باز نموده و از اینکه خود میخواست به عمق علوم یونان برسد اما چون یونانی بلد نبود از این ناحیه رنج میبرد.(فهم تمدن به فهم زبان ارتباط ناگسستنی دارد. تمدن یونان =زبان یونانی…تمدن اسلام=زبان عربی…تمدن هند قدیم=زبان سانسیکریت)
5-البیرونی برای اینکه از ذخایر علمی ملت هندوستان آگاه شود ،زبان سانسکریت را فرا گرفت و به هند سفرها کرد و با ملت هندو در آمیخت و کتاب گران سنگ و با ارزش “ما للهند “بیرونی بیانگر این مدعای ماست.
کتاب کلیله و دمنه از آثار زیبای ادبی و تربیتی زبان سانسکریت است که اول به پهلوی ترجمه بعد توسط ابن مقفع به عربی تبدیل بعد به نثر فارسی و سرانجام توسط رودکی به شعر پارسی دری درآمد.
6-علی اکبر دهخدا در فرهنگ دهخدا به صراحت اذعان میدارد که ابن سینا و ابن رشد به طور قطع از زبان ارسطو و جالینوس بی خبر بودند و البیرونی ،سانسکریت را نیکو میدانست.این سخن بیانگر آن است که تتبعات ابن سینا در فلسفه ای یونان ناقص و از سرچشمه ای اصلی نبوده و تحقیقات البیرونی در مورد هند قابلیت تمجید و تقدیر را دارد.( برای اسلام شناس شدن باید به سرچشمه ای آن یعنی زبان عربی مراجعه نمود)
7- عدم فهم دقیق از زبان عربی باعث کج فهمی، نافهمی و قرأت ناقص دینی میشود که در بسیاری از حالت درد و الم جامعه ای ما مضاعف میسازد.( فهم زبان = شناخت دین )
8- اگر غربیان برای شناخت اسلام به کتاب های مستشرقین چون ولتر ، جولد یهودی ،بلاشر فرانسوی ،سلمان رشدی بریتانیایی هندی تبار، هانری لامنس بلژیکی ، گلدزهیر یهودی ، آرتور جفری، نولدکه،  آرتور دو گوبینو ، ادوارد براون بریتانیایی ، ژیبر دونوژوان مؤرخ مسیحی و منتیسکیو مراجعه کنند.این عمل شان به این شعر سعدی شیرازی وفق میکند

ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی
کاین ره که تو میروی به ترکستان است

( خاورشناسان غربی هیچ وقت حقیقت اسلام را برای ملت افرنگ بازگو نخواهد کرد و در حد توان سیمای اسلام را معکوس جلوه خواهد داد و این چیزی است که در قرون وسطی ،عصر رنسانس و معاصر در اروپا تجربه شده است. )

9-شرط اساسی برای رسیدن به درجه ای اجتهاد فهم زبان عربی است.
مجتهد که بیشتر به تبیین و توضیح موضوعات حقوقی و فقهی کیش اسلام میپردازد و شغل اش استنباط و استخراج مسایل از نصوص است،  نیاز جدی به فهم قرآن دارد.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *