او یک مادر بود!

نوشته: عبدالباسط امل

همه با صدای کسیکه خسته از زندگی باشد، به تنگ آمده باشد و گریه کرده باشد؛ آشنا هستیم. این صدا راحت شناخته می شود، صدایست که از عمق یک فاجعه و درد می باشد. ساعت ۶ صبح امروز بود، در موتر بودم، هنوز دو نفر کم بود تا موتر راه بیفتد. خانمی جلو شیشه آمده و با صدای لرزان خواستار چند افغانی شد، چنانکه دیده می شد زنی مسن بود، دستانش می لرزید.

با چنین طبقهٔ مردم همه روزه مواجه می شویم، مرد یا زن، چیز تازه و جدیدی نیست. واقعیت تلخ جامعهٔ ما است که اکثریت مطلق افغانها از فقر رنج می برند، هرکسی به نحوی محتاج است، یکی در جمع دوستانش می نالد و یکی را شدت ناداری به جاده ها می کشاند. ولی؛ از همه چیز درددهنده و تأثر کننده سخنانش برایم بود بخصوص وقتی با همان صدای گرفته گفت: “بچیم بخدا قسم که خودم ازی زندگی و گدایی خسته شدیم اما چی کنم چاره ندارم، نان آوری نداریم، باید به دختر و خانواده ام یک لقمه نان خشک پیدا کنم”.

این حرفهایش سخت تکانم داد! او راست میگفت، از زندگی باید خسته باشد، باید دلش به تنگ بیاید، باید گلویش را بغض بگیرد، باید صدایش گرفته باشد. چون او یک مادر بود، بانویِ سالخوردهٔ که حقش است در خانه بماند، حق دارد چند روزی راحت بگذارند، حداقل که سرش را برای گدایی خم نکند و دست دراز نکند.

بلی حقش است که فرزندش برایش نان بیاورد، مسؤولین دولتی متوجه وضعیتش باشند، دستش را بگیرند، او حق دارد با عزت زندگی کند، عزت نفس داشته باشد، سَرَش میان اقاربش بلند باشد و شاد باشد. ولی؛ نه! اینجا افغانستان است، کشوریکه اضافه از چهل سال است در آن جنگ جریان دارد، مردم بیرحمانه کشته می شوند، کسی اگر در حکومت کار کند مخالف حکومت او را میکشد، اگر با مخالف باشد ناتو و دولت بالایش بمباردمان می کند. اینجا مرد و زن کودک و جوان صرف نظر ازینکه مردمان بیطرف و بیچاره هستند قتل عام می شوند، این ملت باید یا در انتحار بمیرد یا گلویش بُریده شود یا هم بالایش طیاره بم پرتاب کند.

این وضعیت یکی از هزاران واقعیت تلخ جامعه ما است. با دیدن این خانم خیلی متأثر شدم، زندگی که صبحش با گدایی آغاز می شود و با گدایی بپایان می رسد و اصلاً آرامـش را نمی شناسد. خیلی سخت و عذاب دهنده است اگر روی آن عمیق بیندیشیم، یک مادر دستش را دراز کند و مجبور باشد هرطوری شده یک لقمه نان پیدا کند. ….. بیایید هرجا توان ما برسد برای ملت بیچاره و ناتوان خود کمک کنیم و وسیلهٔ شادی و آرامش شان گردیم.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *