به إمام شهید حسن البنا!

فهیم عمر

​امام شهیدم!

آن شام نحس و تاریکی که دست غدر و خیانت به سویت دراز شد و با شلیک گلوله ها شمع وجودت را خاموش نمود!

آن شام تاری که شب پرستان تیره دل به زعم تاریک خود خواستند تو و دعوتت را ریشه کن کنند!

آن لحظه ای که کلاغ های سیاه مژدۀ رسیدن شب را به جغد های ویرانه نشین میدادند!

درست درهمان لحظات درخت دعوت و صدایی که تو یگانه منادی آن در آن روزهای جهل و خرافات بودی با ریختن قطرات خون پاکت سیراب گردید، شعلۀ دعوت فروزان ترگردید و صدای آن طنین انداز تر!

اگر گلوله های غدر قلب پاکت را نشانه گرفت، صدای همان گلوله ها خفته های غفلت را از خواب بیدار ساخت چشم شان را باز نمود و زنگار از قلب های شان زدود.

تو رفتی اما دعوتت پا برجا ماند، دعوتت سریعتر از همیشه به جلو تاخت و گوشه گوشه این کرۀ خاکی را در نور دید. بزرگمردانی در دامان دارالأرقمی که تو تاسیسش نموده بودی پرورش یافتند که سالهای سال تا که این آفتاب سوزان می تابد و این چرخ پیر می چرخد، یادشان زنده خواهد ماند و راه شان پر رهرو!

اوراق زرین تاریخ با یاد سید قطب، مصطفی سباعی، فتحی یکن، شیخ احمد یاسین، محمد بدیع، مرسی و اردوغان و هزارها هزار بزرگمرد دیگر مزین شده است و بدون شک سرفصل این ورق ها اسمیست که برای همه آشناست، نامی که همیشه دشمنان را می لرزاند، آری! این اسم توست: حسن البنا – بهترین معمار – و چه اسم با مسمایی! تو معمار بودی! تو عمارتی را ساختی که پایه های آن را توحید، درِ آن را خلوص نیت و سقف آن را توکل به خداوند تشکیل میدهد و زیستن در این عمارت آرامش بخش قلب هاییست که پیمان بندگی با خدای خود بستند و رسول خدا را الگوی خویش قرار داده اند و در این راه از سرزنش هیچ سرزنش کننده ای نمی ترسند.

پس محال است چنین عمارت مستحکم با گلوله هایی که به سوی تو شلیک شد تخریب شود و جنون است اگر بیاندیشند ساکنین این تعمیر مبارک را با دربند کشیدن ها و زجر و ستم ها می توان از حرکت باز داشت. (إن تنصروالله ینصرکم و یثبت أقدامکم) اگر (دین) خدا را نصرت نمایید، الله متعال شما  را پیروزی نصیب میگرداند و قدم های تان را ثابت میدارد.

تو آسوده بخواب! و ان شاءلله، خدایی را که تو در راهش تلاش میکردی، تورا در بهشت برین جا داده است و گوارایت باد که امام و پیشوای عادل امیرالمؤمنین عمرفاروق رضی الله عنه مژده ات داده بود که: مبارکت باد ای حسن! امانتت را ادا کردی.

آسوده بخواب! راهی را که با خون سرخت ترسیم نمودی راه پر رهرویست که هر آن به جمع آن افزوده میشود و زود است که راه به سرمنزل بیانجامد و آرزوها متحقق شود.

امید است تحقق آرزوهارا به چشم بنگریم و إلّا برعهد و پیمانی که با خون بسته میشود ایستاده ایم که وفا به عهد و شهادت در راه خدا آرزوی ماست.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *